Dictiornary-Farsi | gravel blind | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 177 (8 milliseconds)

English	Persian
gravel blind	تقریبا کور
gravel blind	دارای چشم تار دارای دید کم


Other Matches

blind leading the blind <idiom>
The blind can not lead the blind. <proverb>	کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
gravel	سنگفرش کردن
gravel	ریگ سنگریزه
gravel	نخاله
gravel	شن پاشیدن
gravel	درشن دفن کردن
gravel	ماسه
gravel	ریگ
gravel	شن
gravel	شن دار متوقف کردن
gravel	سنگ مثانه سنگریزه
gravel	شنی
renal gravel	حصات کلیه
fine gravel	شن دانه ریز
river gravel	شن رودخانه
renal gravel	ریک کلیه
gravel pit	شن چال گودال شن
railroad gravel	سنگریزههای دو طرف ریلهای راه اهن
quick gravel	دزدریگ
fine gravel	نرمه شن
fine gravel	شن ریز
gravel concrete	بتن شنی
crushed gravel	شن شسته
gravel filter	صافی شنی
gravel pack	پوشش شنی
coarse gravel	شن درشت دانه
gravel pass	شن گیر
gravel pit	شنگاه
gravel road	راه شنی
gravel stone	ریگ
gravel stone	سنگریزه
gravel walk	جاده سنگ فرش
gravel walk	سنگ فرش
pay gravel	شن یاسنگ زردارکه عمل کردن ان باصرفه باشد
quick gravel	ریگ روان
gravel asphalt	اسفالت شنی
gravel pit	کان شن
bituminuos gravel base	بستر شنی قیردار
pay gravel or dirt	شن یا خاک زردارشستن ان باصرفه باشد
pit run gravel	شن در هم
pit run gravel	هم اورده شنی
blind	پرده
blind	:چشم بند
blind	پناه
blind	سنگر
blind	مخفی گاه
blind	هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind	چراغ چشمک زن
blind	در پوش
blind	اغفال کردن
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind	: کور
blind	نابینا
blind	تاریک ناپیدا
blind	غیر خوانایی
blind	بی بصیرت
blind	:کورکردن
blind	خیره کردن
blind	درز یاراه
blind	گرفتن
blind	چراغ اعلام خطر
blind	چشمک زدن علامت دادن
to go it blind	بی پرواکاری راکردن
to go it blind	بی گداربه اب زدن
blind	بدون دید مستقیم پرسنل
blind	کمینگاه
blind	آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind	کور کردن
blind	طاقنما
to be blind to	ندیدن
to be blind to	نفهمیدن
Roman blind	درپرشرومانی
moon blind	شبکور
blind fold	با چشم بسته
ventilation blind	پیش پنجره
double blind	دوسوکور
blind drunk	مستمخمور
colour blind	کوررنگ
word-blind	کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
blind storey	تریبون کلیسا
To know someone blind spots.	رگ خواب کسی را بدست آوردن
blind cloth	پردهکرکره
sun blind	سایبان
murphy blind	چشم بند اسب
night blind	شبکور
strike blind	با ضربه کور کردن
stone blind	کاملا کور
spanish blind	دریچه کرکرهای
snow blind	برف کوری
snow blind	برف کور
sand blind	دارای چشم تار
moon blind	دچار اماس نوبتی
moon blind	روزبین
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
he strike him blind	چنان زد که کورش کرد
hoodman blind	گردن کلفت
hoodman blind	اوباش
hoodman blind	لوطی
hoodman blind	مرد کلاهدار
sun blind	پرده پنجره
roller blind	پرده فنردار قرقره ایی
blind alley	کوچه بن بست
blind analysis	تحلیل بی نام
blind arcade	طاقنما
blind bridle	لگام چشمبنددار
blind circuit	مدار یک طرفه
blind circuit	مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal	زغال سنگ بی شعله
blind diagnosis	تشخیص بی نام
blind dialling	توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
blind flange	فلانژ سرپوشیده
blind flange	فلانژ کلاهک
blind fold	چشم بستن
blind fold	کورکردن
blind gate	دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind a lley	کوچه بن بست
Venetian blind	پنجره کرکره
blind alleys	کوچه بن بست
blind date	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates	قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot	نقطه کور
blind alleys	شاخه بن بست
blind spot	نقطه ضعف
blind spots	نقطه کور
blind spots	نقطه ضعف
blind alley	شاخه بن بست
blind hole	سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole	سوراخ کور
blind pipe	لوله کور
blind stiteh	کور نخبه
blind one eye	از یک چشم کور
blind rivet	پرچ کور
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
blind search	جیستجوی بی نتیجه
blind side	سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
day blind	روزکور
blind transportation	ارسال یک جانبه
blind transportation	ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
color blind	فاقد حساسیت نسبت برنگ
blind valley	کور دره
color blind	رنگ کور
born blind	کور مادرزاد
blind window	پنجره نما
blind pipe	لوله غیرمشبک
blind pass	کالیبر کور
blind hole	سوراخ مسدود
blind keyboard	صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter	نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind matching	همتاسازی بی نام
blind nut	مهره کور
blind of one eye	یک چشم
blind zone	منطقه کور
blind pass	پاس بدون دید یار
blind pass	پاس کور
to turn a blind eye to something	چیزی را زیر سبیلی رد کردن
The illiterate person is blind . <proverb>	بیسواد کور است .
to turn a blind eye to something	چیزی را نادیده گرفتن
blind bombing zone	منطقه بمباران محدود
blind copy receipt	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy	در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
blind man's buff	چشم بندانک
blind man's buff	از من داری
blind mans buff	چشم بندی چشم بندانک
blind mans buff	ازمن داری
He is blind in the left eye .	چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
To lose ones sight . To go blind.	کور شدن
double blind method	روش بی نام مضاعف
To turn a blind eye to something. To overlook something.	چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye.	چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
In is an affair of the heart . Love is blind .	کار کار دل است
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .	مست خراب ( مست لایعقل )