Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
English
Persian
gravel pack
پوشش شنی
Other Matches
gravel
شن
gravel
ریگ
gravel
ماسه
gravel
سنگ مثانه سنگریزه
gravel
شنی
gravel
شن دار متوقف کردن
gravel
درشن دفن کردن
gravel
شن پاشیدن
gravel
نخاله
gravel
ریگ سنگریزه
gravel
سنگفرش کردن
gravel asphalt
اسفالت شنی
gravel filter
صافی شنی
gravel concrete
بتن شنی
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
gravel blind
تقریبا کور
fine gravel
نرمه شن
fine gravel
شن ریز
fine gravel
شن دانه ریز
crushed gravel
شن شسته
gravel pass
شن گیر
gravel pit
شنگاه
quick gravel
دزدریگ
railroad gravel
سنگریزههای دو طرف ریلهای راه اهن
pay gravel
شن یاسنگ زردارکه عمل کردن ان باصرفه باشد
renal gravel
حصات کلیه
river gravel
شن رودخانه
gravel walk
سنگ فرش
coarse gravel
شن درشت دانه
renal gravel
ریک کلیه
gravel walk
جاده سنگ فرش
gravel stone
سنگریزه
gravel stone
ریگ
gravel road
راه شنی
gravel pit
شن چال گودال شن
gravel pit
کان شن
quick gravel
ریگ روان
pay gravel or dirt
شن یا خاک زردارشستن ان باصرفه باشد
pit run gravel
شن در هم
pit run gravel
هم اورده شنی
bituminuos gravel base
بستر شنی قیردار
six-pack
شش قوطی
to pack off
بیرون کردن
to pack off
روانه کردن
pack off
روانه کردن
pack up
بستن
pack up
دست از کارکشیدن
six-pack
نیم دوجین
pack
محمول بادواب
pack
بارکردن بردن
pack
دسته گروه
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
بزور جا دادن
pack
متراکم کردن فشردن
pack
دو رقم دهدهی با کد دودویی در یک کلمه کامپیوتری
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
pack
بسته
pack
بسته کردن یکدست ورق بازی
pack
بار
pack
فرستادن
pack
توده کردن بزور چپاندن
pack
قرار دادن
pack
بسته بندی کردن
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack
کوله پشتی
pack
وسیله محمول
pack
فشردن
pack
بسته کردن
pack
فشرده سازی
pack
تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
pack
با نمایش چندین حرف داده با یک حرف ذخیره شده
pack
بقچه
To pack a suitcase.
چمدان بستن
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
A pack of lies .
یک مشت دروغ
face pack
مادهایکهبرایتمیزکردنپوستصورتاستفادهمیشود
power pack
دستگاه تنظیم برق
a face-pack
ماسک صورت
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
film pack
جایفیلم
emery pack
جاسوزنی
pack ice
رجوع شود به pack ice
pack ice
یختوده
wolf pack
حمله چندزیردریایی با هم به هدف
wolf pack
حمله گرگ
wolf pack
گله گرگ
trade pack
بسته بندی تجاری
pack ice
یخ شناور
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
survival pack
بسته نجات
summit pack
کوله قله
cigarette pack
بستهسیگار
power pack
جعبه تغذیه
amphibious pack
تک اب خاکی
imagery pack
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
amphibious pack
بارهای اب خاکی
flat pack
بسته مسطح
pack animal
چهارپا
pack animal
حیوان باربر
pack animals
چهارپا
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
dismountable pack
بسته قابل پیاده سازی
disk pack
گروه بسته
disk pack
بسته دیسک
disk pack
گرده بسته
pack animals
حیوان باربر
ab power pack
جعبه تغذیه ا.ب
climbing pack
کوله پشتی
nondismountable pack
بسته غیرقابل پیاده سازی
pack annealing
التهاب لفافی
pack staff
بغچه نگه دار
pack saddle
زین مخصوص بار
pack cloth
لفاف بارپیچی
pack saddle
زین بارگیری
pack road
جاده مال رو
pack horse
بارگیر
pack horse
یابو
pack horse
اسب بارکش
pack frame
کوله پشتی زین دار
pack box
بسته
pack box
پاکت
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
pack staff
بارنگهدار
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
a pack of ravening wolves
یک گروه گرگ ژیان
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
portable disk pack
بسته دیسک قابل حمل
pack annealing furnace
کوره التهاب لفافی
To collect (pack)the household goods.
اسباب خانه را جمع کردن
The kings horse has been called a pack horse.
<proverb>
به اسب شاه گفتند یابو .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com