English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
English Persian
gray air city شهر با مه دود اکسیدی
Other Matches
gray بیرنگ
gray کبود سفید
gray سفید شونده
gray روبه سفیدی رونده
gray باستانی
gray کهنه
gray پیر
gray نا امید بد بخت
gray خاکستری
olive gray رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
gray bearded رنگ خاکستری
gray code رمز گری
gray code معیار GREY
gray code سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند
gray hen باقرقره سیاه ماده
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
gray matter ماده خاکستری
gray ramus شاخه خاکستری
gray scale اندازه خاکستری
gray bearded ریش سفید
gray trout نوعی ماهی قزل الا
gray scale مقیاس سایه زنی
iron gray رنگ خاکستری وسیاه اهن
gray-white رنگ سفید-خاکستری
tattletale gray سفید مایل بخاکستری
iron gray رنگ سیاه اهن
median gray خاکستری متوسط
ash gray خاکستری رنگ
gray cast iron چدن خاکستری
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
gray oral reading test ازمون بلند خوانی گری
inner city بخش مرکزی شهر
city شهر
city شهرک
city شهر کوچک
city شهر
The city center . میدان ( مرکز ) شهر
city view نمای شهر
New York City نیویورک
Kuwait City کویت
Guatemala City پایتختگوآتمالا
garden city شهریدرداخلیکباغستان
city boundary شهرمرزی
Vatican City شهر واتیکان
How far is it to city centre? تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? مرا به مرکز شهر ببرید.
central city مرکز شهر
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
Garden city بوستان شهر
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
central city شهر مرکزی
provincial city شهرستان
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Panama City شهر پاناما
Mexico City مکزیکوسیتی
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
the city has been proclaimed قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
city editor نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker شهری
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
city slicker رند
empire city نیویورک
city slicker زرنگ
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
City Hall ساختمان شهرداری
City Hall شهرداری
City Hall بلدیه
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
Ho Chi Minh City شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
brown air city شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
that city lies in ruins است
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
that city lies in ruins ان شهر خراب
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> هر کس به شهر خود شهریار است .
the hill overhangs the city تپه به شهر مشرف است
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
The city was razed to the ground. شهر با خاک یکسان شد
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city. سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness . تمام شهر غرق درتاریکی بود
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com