English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
green bean لوبیای سبز
Other Matches
bean باقلا
not have a bean <idiom> حتی یک شاهی هم پول نداشتن
bean ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
bean چیزکم ارزش وجزئی
bean دانه حبه
bean لوبیا
bean feast میهمانیکهدرآنغذایزیادیجهتخوردنیافتمیشود
coffee bean دانهدرختقهوه
marrow bean لوبیای تخم درشت باغی
soya bean دانهسویا
flow bean توپکدرگردش
castor bean دانه سمی کرچک وخود این گیاه
bean tree درخت خرنوب
bean pod غلاف باقلا
bean pod خرنوب
bean caper پیرسن داری
bean sprouts جوانهلوبیا/نخود/باقلا
runner bean رجوع شود به bean pole
wax bean لوبیا چیتی
jelly bean نوعی اب نبات پاستیل
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
kidney bean لوبیا
kidney bean لوبیا قرمز
lima bean نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
navy bean لوبیای چشم بلبلی سفید
pontic bean باقلای مصری
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
shell bean دانه مغذی لوبیا
snap bean لوبیا سبز
snap bean لوبیافرنگی
st ignatius's bean پاپیته
French bean لوبیای سبز
string bean انواع لوبیا سبز
broad bean باقلا
French bean لوبیا
bean bag chair صندلیکیسهایراحتی
french or haricot bean لوبیا
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> عمیقا فکر کردن درمورد
green خرم
green سبز
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green رنگ سبز
green تازه
green بی تجربه
green سبزیجات
green <idiom>
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green معتدل
green سبزه چمن
green سبز کردن
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green PC رایانه سبز
green سبزشدن
green ترو تازه نارس
pea green زرد مایل بسبز
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
sea green رنگ سبز مایل بابی
Green architecture معماری سبز
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
pea green سبز نخودی
pace of the green سرعت گوی
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
in the green tree بخت سبز
jade green رنگ سبز یشمی
jade green رنک سبزمایل به ابی
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
to turn green سبز رنگ شدن
green beans لوبیا سبز
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
long green اسکناس پشت سبز
long green دلار کاغذی پشت سبز
malachite green سبز مالاشیت
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
mead green سبز چمنی
in the green tree خوشبخت
to incline to green بسیبزی زدن
green walnut گردویتازه
practice green شروعبهسبزشدن
bottle green سبزپررنگ
Green Beret تکاور - کماندو
Green Paper برگهنظرخواهی
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
green salad سالادسبز
green with envy از حسادت ترکیدن
Light green. رنگ سبز روشن
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
green thumb <idiom>
green with envy <idiom>
green russula نوعیقارچسبز
green peas نخودفرنگی
to incline to green یا مایل بودن
village green میدان دهکده
deep green رنگ سبز تند و تیره
Green Berets سبز کلاهان
green card کارت سبز
green cards کارت سبز
green pepper فلفل سبز
green peppers فلفل سبز
green space فضایسبز
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
green ball توپسبز
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
green house گرمخانه
green crop علف تازه
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green concrete بتن تر
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green bone نیزه ماهی
green crop علیق سبز
green dragon ارن
green dragon فیل گوش
green house گلخانه
green gun لوله پرتاب سبز
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed حسود
green eye حسد
green eye رشک
green dragon درافیون
green dragon لوف کبیر
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
almond green رنگ مغز پستهای
pea-green سبز نخودی
green belts کمربند سبز
green belt کمربند سبز
green revolution انقلاب سبز
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
bromocresol green سبز برموکرزول
dark green سبزسیر
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
green alga جلبک سبز
grass green رنگ سبز چمنی
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
forest green سبز زیتونی
emerald green سبززمردی
emerald green زمردین
emerald green زمردی
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
green light چراغ سمت راست
green jaundice سبزی
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green pea نخود اتابکی
green peak دارکوب سبز
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
green room انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
green sand ماسه تر
green tea چایی سبز
green tea چای سبز
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green stuff سبزیجات
green vegetable سبزی خوراکی
green pea نخود سبز
green meat گیاه خوراکی
green meat سبزی
green meat گوشت کهنه
green wood چوب تر
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice یرقان سبز
in the green tree سرسبز
green mold کفک سبز
green stuff سبزی
green vitriol زاج سبز
green onion پیازچه
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
green old wound زخم تازه
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
all nature looked green همه جا سبز بود
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
give someone the green light چراغ سبز نشان دادن
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
moss green color سبز جلبکی
moss green color رنگ سبز ماشی
Here ist my Green card. بفرمائید این کارت سبز من است.
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red green blindness رنگ کوری سبز- قرمز
green barley for fodder قصیل
green barley for fodder خصیل
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
To turn green with envy. از حسد ترکیدن
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
fine green marble سنگ گندمی
green sand mold قالب تر
green sand molding قالب ریزی تر
green with a blue tint سبز مایل به ابی
to paint adoor green دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green رنگ سبز بدری زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com