English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
green space فضایسبز
Other Matches
green سبزشدن
green سبزیجات
green رنگ سبز
green بی تجربه
green معتدل
green ترو تازه نارس
green خرم
green سبز
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green <idiom>
green سبز کردن
green سبزه چمن
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green تازه
green PC رایانه سبز
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green old wound زخم تازه
green pea نخود سبز
green meat گیاه خوراکی
green mold کفک سبز
dark green سبزسیر
green room انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
green onion پیازچه
green pea نخود اتابکی
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
green peak دارکوب سبز
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
green stuff سبزیجات
green stuff سبزی
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
bromocresol green سبز برموکرزول
green sand ماسه تر
deep green رنگ سبز تند و تیره
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
green with envy از حسادت ترکیدن
green tea چای سبز
green meat سبزی
green meat گوشت کهنه
Light green. رنگ سبز روشن
green dragon درافیون
green dragon لوف کبیر
green dragon فیل گوش
grass green رنگ سبز چمنی
green alga جلبک سبز
green dragon ارن
green crop علیق سبز
green bean لوبیای سبز
green crop علف تازه
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bone نیزه ماهی
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green concrete بتن تازه ریخته شده
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تر
green eye رشک
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
forest green سبز زیتونی
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice یرقان سبز
green jaundice سبزی
green house گرمخانه
green house گلخانه
green gun لوله پرتاب سبز
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green with envy <idiom>
emerald green زمردی
emerald green زمردین
emerald green سبززمردی
green thumb <idiom>
green eyed حسود
green eye حسد
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green tea چایی سبز
green light چراغ سمت راست
green peppers فلفل سبز
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
jade green رنک سبزمایل به ابی
jade green رنگ سبز یشمی
green ball توپسبز
in the green tree خوشبخت
in the green tree سرسبز
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
green peas نخودفرنگی
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green russula نوعیقارچسبز
malachite green سبز مالاشیت
green walnut گردویتازه
green pepper فلفل سبز
long green اسکناس پشت سبز
long green دلار کاغذی پشت سبز
to incline to green بسیبزی زدن
sea green رنگ سبز مایل بابی
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
to incline to green یا مایل بودن
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
pea green سبز نخودی
pea green زرد مایل بسبز
pace of the green سرعت گوی
village green میدان دهکده
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
mead green سبز چمنی
Green Berets سبز کلاهان
green card کارت سبز
green cards کارت سبز
practice green شروعبهسبزشدن
bottle green سبزپررنگ
Green Beret تکاور - کماندو
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
to turn green سبز رنگ شدن
green vitriol زاج سبز
green beans لوبیا سبز
green vegetable سبزی خوراکی
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
Green architecture معماری سبز
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
almond green رنگ مغز پستهای
green wood چوب تر
in the green tree بخت سبز
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Paper برگهنظرخواهی
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
green revolution انقلاب سبز
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green belt کمربند سبز
green belts کمربند سبز
green salad سالادسبز
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
pea-green سبز نخودی
yellow green alga جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
green with a blue tint سبز مایل به ابی
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
red green blindness رنگ کوری سبز- قرمز
to paint adoor green رنگ سبز بدری زدن
green sand molding قالب ریزی تر
green sand mold قالب تر
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
to paint adoor green دری را رنگ سبز زدن
give someone the green light چراغ سبز نشان دادن
moss green color رنگ سبز ماشی
Here ist my Green card. بفرمائید این کارت سبز من است.
all nature looked green همه جا سبز بود
fine green marble سنگ گندمی
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
moss green color سبز جلبکی
To turn green with envy. از حسد ترکیدن
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
green barley for fodder خصیل
green barley for fodder قصیل
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
red green blue monitor مانیتور قرمز- سبز- ابی
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
A green leaf is the gift of a dervish . <proverb> برگ سبزى است تیفه درویش .
As sure as [God made] little green apples he'll be back. او [مرد] صد در صد دوباره می آید.
space وسعت
space جا فاصله مدت
space فضا
space میدان
space فاصله مدت
first space فضاینخستین
inner space داخل منظومه شمسی
space میدان صحن
space مهلت
space فاصله گذاشتن
space فاصله دادن فاصله داشتن
space فرصت
space مدت معین
to space out زیاد فاصله دادن گشادترکردن
space دوره درفضا جا دادن
space زمان کوتاه
space مکان
space جا
space جا فاصله
space فضای خالی
space فاصله
space مساحت
space محوطه
to space out پرت شدن حواس
to space out پریشان خیال شدن
to space out بیهوش شدن
to space out غش کردن
space جای خالی
space گسترش دادن متن
second space فضایسوم
space میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
space کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com