English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
green stuff سبزی
green stuff سبزیجات
Other Matches
stuff متاع
stuff چپاندن انباشتن
stuff جنس
stuff پر کردن
stuff انباشتن
stuff ماده اولیه
stuff چرخش توپ
stuff ابشار در حلقه بسکتبال
stuff تپاندن
stuff چرند پرکردن
stuff پارچه
stuff جنس مصالح
stuff کالا
stuff ماده
stuff چیز
dye stuff ماده رنگی
dye stuff رنگ
garden stuff حاصل باغ :سبزی ومیوه
kitchen stuff اخال
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
dye stuff جوهر
kitchen stuff اشغال
to stuff up a hole سوراخی را گرفتن
sweet stuff شیرینی
stuff shot شوت ابشاری
small stuff طناب نازک
seizing stuff نخ طناب پیچی
hot stuff جذاب هیجانانگیز و متمایلبهانجام عملجنسی
small stuff ریسمان
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
to not give a stuff about something [British E] برایشان اصلا مهم نباشد.
food dtufe stuff ماده غذایی
food dtufe stuff خوردنی
food dtufe stuff خوار و بار
To know the tricds of the trade . To know the ropes . To know ones stuff. فوت وفن کاری را دانستن
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) . درکارم واردهستم
green سبزشدن
green PC رایانه سبز
green بی تجربه
green سبزه چمن
green سبز کردن
green <idiom>
through the green منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
green سبزیجات
green رنگ سبز
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green ترو تازه نارس
green سبز
green تازه
green خرم
green معتدل
in the green tree خوشبخت
to incline to green بسیبزی زدن
in the green tree سرسبز
to incline to green یا مایل بودن
green wood چوب تر
village green میدان دهکده
Green Berets سبز کلاهان
green card کارت سبز
olive green رنگ سبز زیتونی روشن
in the green tree بخت سبز
jade green رنگ سبز یشمی
sea green رنگ سبز مایل بابی
long green اسکناس پشت سبز
long green دلار کاغذی پشت سبز
malachite green سبز مالاشیت
mead green سبز چمنی
pace of the green سرعت گوی
jade green رنک سبزمایل به ابی
pea green زرد مایل بسبز
pea green سبز نخودی
pomona green رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
sap green رنگ زرد مایل به سبز سیر
kendal green پارچه پشمی سبزرنگ
green cards کارت سبز
Dear Mr. Green . آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass . کنار چمن های سبز وخرم
green with envy از حسادت ترکیدن
green thumb <idiom>
green with envy <idiom>
as green as grass <idiom> کم تجربه و ناشی
deep green رنگ سبز تند و تیره
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
Green architecture معماری سبز
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
green roof [سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
green beans لوبیا سبز
to turn green سبز رنگ شدن
Light green. رنگ سبز روشن
green salad سالادسبز
green pepper فلفل سبز
green peppers فلفل سبز
green ball توپسبز
green beam شعلهیسبز
green cabbage کلمسبز
green peas نخودفرنگی
green russula نوعیقارچسبز
green space فضایسبز
green walnut گردویتازه
practice green شروعبهسبزشدن
bottle green سبزپررنگ
Green Beret تکاور - کماندو
green fingers متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Paper برگهنظرخواهی
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
green stool مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
green vitriol زاج سبز
emerald green سبززمردی
green concrete بتن تر
green crop علف تازه
green crop علیق سبز
green dragon ارن
green dragon فیل گوش
green dragon لوف کبیر
green dragon درافیون
green eye رشک
green eye حسد
green eyed حسود
green gun لوله پرتاب سبز
green house گلخانه
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
green house گرمخانه
green concrete بتن تازه
green concrete بتن تازه ریخته شده
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
emerald green زمردین
emerald green زمردی
drive the green با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
green light چراغ سمت راست
forest green سبز زیتونی
forest green رنگ سبز تیره مایل بزرد
grass green رنگ سبز چمنی
green alga جلبک سبز
dark green سبزسیر
bromocresol green سبز برموکرزول
green bean لوبیای سبز
almond green رنگ مغز پستهای
green bice رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green blind نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bone نیزه ماهی
green jaundice سبزی
green peak دارکوب سبز
green pea نخود سبز
green pea نخود اتابکی
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
green room انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
green sand ماسه تر
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting green چمن سبز نزدیک محل سوراخ گلف
green thumbed کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
green soap صابون ملایمی که ازروغنهای گیاهی تهیه میشود
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
green tea چای سبز
green onion پیازچه
green revolution انقلاب سبز
green old wound زخم تازه
green jaundice یرقان سبز
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green meat گوشت کهنه
green meat سبزی
green meat گیاه خوراکی
green mold کفک سبز
bowling green چمن مخصوص بازی با گوی چوبی
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
green old wound زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
pea-green سبز نخودی
green belts کمربند سبز
green belt کمربند سبز
green vegetable سبزی خوراکی
green tea چایی سبز
give someone the green light چراغ سبز نشان دادن
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
moss green color رنگ سبز ماشی
all nature looked green همه جا سبز بود
moss green color سبز جلبکی
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
red green blindness رنگ کوری سبز- قرمز
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
to paint adoor green دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green رنگ سبز بدری زدن
yellow green alga جلبک دارای رنگدانه زرد تا سبز
green sand mold قالب تر
red, green, blue سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
To turn green with envy. از حسد ترکیدن
This painting has a green background. زمینه این تابلو سبز است
green barley for fodder قصیل
green barley for fodder خصیل
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
Here ist my Green card. بفرمائید این کارت سبز من است.
fine green marble سنگ گندمی
green sand molding قالب ریزی تر
green with a blue tint سبز مایل به ابی
red green blue monitor مانیتور قرمز- سبز- ابی
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com