English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
grinding wheel چرخ سمباده
grinding wheel چرخ سنگ زنی
grinding wheel چرخ سنباده
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
grinding ساییدن
grinding تراشیدن سوپاپ
grinding سمباده زدن
grinding تراش فلز
center grinding دستگاه سنگ متمرکز
grinding stone سنگ سائی
for grinding and grating برایرندهکردنوریزکردن
dry grinding اسیا کردن خشک
grinding attachment تجهیزات سنگ سمباده
cylinderical grinding دستگاه سنگ مدور
teeth grinding دندان قرچه
center grinding سنگ چاقو تیزکنی
grinding arbor محور سنگ سمباده
grinding stone سنگ سمباده
grinding machine دستگاه سنگ سمباده
grinding capacity فرفیت سنگ سمباده
crushing and grinding equipment دستگاههای خرد کننده
color grinding mill دستگاه رنگ سای
abrasive belt grinding سنگ سمباده نواری
cutter grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قلم تراش
free head grinding سنگ زنی دستی
cam grinding attachment تجهیزات سنگ زنی قوسی
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel دوک نخ ریسی
wheel چرخ نخ ریسی
third wheel سومینچرخدنده
He's a fifth wheel. او [مرد] آدم زایدی است.
four wheel چهارچرخه
fifth wheel چرخپنجم
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
wheel دور
wheel اتحادیه ورزشی
wheel چرخ
wheel رل ماشین
wheel گردش ناو
wheel چرخ طایر
wheel گرداندن
wheel چرخیدن
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel چرخش
wheel جاروب کردن با پا
wheel ساسایی
wheel چرخ سمباده
to take the wheel پشت رل نشستن
water wheel دولاب
hand-wheel چرخدستی
two wheel tractor تراکتور دوچرخه
press wheel چرخفشار
turbine wheel چرخ توربین
front wheel چرخجلو
fourth wheel چهارمینچرخهای
trick wheel اطاق اسکان
large wheel چرخبزرگ
water wheel چرخاب
main wheel چرخاصلی
wheel spoke پره چرخ
pitch wheel چرخکوککردن
wheel chair صندلی چرخ دار
rotating wheel چرخهدوار
wheel center مرکز چرخ
modulation wheel چرختعدیلصدا
wheel bearing بلبرینگ چرخ
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
escape wheel دندهخلاص
catherine wheel رجوع شود به pinwheel
drive wheel چرخدنده
wheel horse اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel indicator نشانگر سکان
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel pressure فشار چرخ
wheel spanner چرخ کش
wheel shaft میله چرخ
wheel satellite ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller چرخ کش
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
chain wheel B زنجیریچرخهیب
chain wheel A زنجیریچرخهیA
centre wheel چرخهمیانی
banding wheel چرخهچرخنده
adjustment wheel چرخ متحرک
worm wheel چرخ دنده حلزونی
worm wheel دنده کرمی شکل
worm wheel پیچ حلزونی
wheel wright چرخ ساز
wheel printer چاپگر چرخ دوار
wheel barrow فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel دماغه
dog-wheel استوانه
cathedrian wheel پنجره چرخی
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel چرخ دندانه دار
toothed wheel چرخ دندانه دار
cogged wheel چرخ دندانه دار
cog wheel چرخ دنده
cogged wheel چرخ دنده
wheel gloves دستکش رانندگی
reversible wheel چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal <idiom>
wheel trim قالپاق
wheel tractor فرمانتراکتور
wheel head سرچرخدنده
wheel cylinder سیلندرچرخدنده
wheel chock مانعچرخ
turning wheel چرخهسفالگری
tracing wheel چرخهترسیم
striker wheel چرخهضارب
spoked wheel چرخاسبوکد
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
wheel wrench آچار چرخ خودرو
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel چرخ بارلو [مهندسی برق]
buckled wheel چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel چرخ آهنگری شده
steered wheel چرخ هدایت شده
cast wheel چرخ ریختگی
wheel brace آچار چرخ خودرو
hand wheel چرخ دستی
ferris wheel چرخ فلک
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel چرخ سمباده
driving wheel چرخ گرداننده
driving wheel چرخ محرک
daisy wheel عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel چرخ سمباده
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel صفحه تنظیم کننده
fly wheel چرخ طیار
fly wheel چرخ لنگر
gyro wheel rotor gyro
gear wheel چرخ دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake ترمز چهار چرخ
fly wheel چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel چرخ لنگر فلایول
control wheel صفحه کنترل
color wheel گردونه رنگ امیزی
steering wheel غربالک
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel چرخ فرمان
steering wheel رل
spare wheel چرخ زاپاس
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel چرخ طیار
spinning wheel دوک نخ ریسی
spinning wheel چرخ نخ ریسی
four-wheel drive محرک چهار چرخ
abrasive wheel چرخ سمباده
activity wheel گردونه فعالیت
all wheel drive محرک تمام چرخها
cog wheel چرخ دندانه دار
chain wheel چرخ زنجیر
capstan wheel چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel چرخ دوار
buffing wheel چرخ سنباده
buff wheel چرخ سنباده
break wheel چرخ قطع
brake wheel ترمز چرخها
band wheel چرخ تسمه خور
balance wheel رقاص ساعت
four wheel drive محرک چهار چرخ
idler wheel چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
trailing wheel چرخ عقب
rear wheel چرخ عقب
ratchet wheel اچار ضامن دار
ratchet wheel چرخ ضامن
print wheel چرخ چاپ
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
potter's wheel چرخ کوزه گری
ratchet wheel چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
planet wheel چرخ دنده چرخان بدورمحور
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel چرخ و فلک کوچک
short wheel خودرو شاسی کوتاه
split wheel نیم چرخ
toothed wheel چرخ دنده
toothed wheel چرخه دندانه دار
the turn of a wheel گردش چرخ
the rim of a wheel دوره چرخ
the man at the wheel راننده
suspension wheel چرخ یدک
trick wheel چرخ سکان
sprocket wheel چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel چرخ زنجیر
spoke wheel چرخ پره دار
split wheel چرخ نیمه یا نصفه
persian wheel دولاب
persian wheel چرخاب
magnet wheel چرخ رتور
idler wheel چرخ هرزگرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com