|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 9 (2 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
grinning | نیش وا کردن | ||||
grinning | پوزخند زدن دام | ||||
grinning | تله | ||||
grinning | دام افکنی | ||||
grinning | خنده نیشی | ||||
grinning | پوزخند | ||||
grinning | دندان نمایی | ||||
grinning [cornrowing] ![]() |
[راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند.] | ||||
Other Matches | |||||
corn-rowing [grinning] ![]() |
راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند |
Recent search history | |
|