English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
gross domestic product تولید ناخالص داخلی
Other Matches
net domestic product محصول خالص داخلی
gross national product تولید ناخالص ملی
gross primary product تولید ناخالص نخستین
gross product per capita تولید ناخالص سرانه
gross national product تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
gross national product محصول ناخالص ملی
potential gross national product تولید ناخالص ملی بالقوه
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
nominal gross national product محصول ناخالص ملی اسمی
domestic خانه دار
domestic وطنی
domestic محلی
domestic بومی
domestic خانگی
domestic داخلی
domestic رام بومی
domestic اهلی
domestic مستخدم یاخادمه
domestic خانوادگی
domestic servant نوکر
domestic vault طاق گنبدی
domestic tariff تعرفه داخلی
domestic science رجوع شود به economics home
Domestic Revival سبک احیای زندگی
domestic problem مساله خانوادگی
domestic disturbances اختلافات داخلی
domestic dualism دوگانگی داخلی
domestic economy اقتصاد داخلی
domestic economy اقتصاد محلی
domestic emergencies بحرانهای داخلی
domestic emergencies موادضروری داخلی
domestic fuel سوخت خانگی
domestic industry صنعت داخلی
domestic market بازار داخلی
domestic trade بازرگانی داخلی
domestic transport حمل و نقل داخلی
domestic disturbances اغتشاشات داخلی
domestic consumption مصرف خانگی
domestic products محصولات داخلی
domestic animals حیوانات اهلی
domestic capital formation تشکیل سرمایه داخلی
domestic air traffic رفت وامد هواپیماهای داخلی
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
domestic waste water فاضلاب خانگی
net domestic output تولید خالص داخلی
principal of domestic jurisdiction اصل صلاحیت ملی
domestic intercity freight traffic حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
gross f. کلاه برداری بزرگ
in the gross روی همرفته
in the gross بطورکلی
gross value ارزش ناخالص
gross کلی
gross f. عین فاحش
gross ناویژه
gross جمع کل
gross وزن سرجمع چیزی
gross انبوه
gross وحشی توده
gross بی تربیت
gross شرم اور ضخیم
gross زشت
gross درشت بافت
gross بزرگ کردن
gross جمع کردن زمخت کردن
gross یکجا وزن کل
gross یکپارچه
gross کل
gross ناخالص
gross قراص
gross فاهش
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross زمخت
gross درشت
gross بزرگ
gross غیر خالص
gross ستبر
gross عمده ناخالص
gross فاحش
gross تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
gross 441عدد
gross دوازده دوجین
gross earnings درامدناخالص
gross earnings عواید ناخالص
gross space جای کلی
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
gross density چگالی خام
gross density چگالی غیر خالص
gross area پهنه ساختمان
gross amount مبلغ ناخالص
great gross قراص بزرگ
gross capacity فرفیت ناویژه
gross expenditure هزینه ناخالص
gross income درامد ناخالص
gross error خطای فاحش [ریاضی]
gross fraud غبن فاحش
gross profit سود ناخالص
gross revenue درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
gross score نمره خام
gross space فضای کلی
gross space حجم کلی
gross tonnage گنجایش حجمی
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
gross weight وزن کل
gross weight وزن با فرف
gross weight وزن ناویژه
gross weight وزن ناخالص
gross yield بازده ناخالص
small gross قراص کوچک
gross weight وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
gross negligence اشتباهات کلی ناشی از بی دقتیها بی دقتی کلی
gross negligence اشتباه دقت کلی
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
gross negligence اهمال فاحش
gross yield محصول ناخالص
gross motor skills مهارتهای حرکتی درشت
gross national quality کیفیت ناخالص ملی
gross motor activity فعالیت حرکت عمده
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
design gross weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
gross national income درامد ناخالص ملی
gross national expenditure هزینه ناخالص ملی
total gross floor area سطح بنا با گسترده ساختمان
deceit resulting in gross loss غبن فاحش
inner product ضرب نقطه ای [ریاضی]
inner product ضرب اسکالر [ریاضی]
inner product ضرب داخلی [ریاضی]
inner product ضرب داخلی
inner product ضرب داخلی هرمیتی
inner product ضرب نقطهای ضرب نردهای
product ایجادکردن
product کالا
product محصول اصلی از ماده خام
product مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
product ول مواد لازم برای تولید یک محصول
product محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
product محصول حاصلضرب
by-product فراورده جنبی
product بسط دادن
product حاصل حاصلضرب
product تولید
product حاصل
product نتیجه کار محصول فراورده
product تولیدکردن
product نتیجه
product محصول
product فراورده
product حاصل ضرب
product محصول تولید شده یا ساخته شده
by-product محصول ضمنی
by-product محصول فرعی
by product محصول جنبی
by product نتیجه فرعی
by product محصول فرعی
by product فراورده فرعی
product محصول تولید شده برای فروش
product حاصلضرب
volatility product فراورده فرار
volatility product محصول فرار
waste product محصولات زائد
vector product ضرب برداری [ریاضی]
cross product ضرب برداری [ریاضی]
waste product ضایعات
product code کدمحصول
dot product ضرب داخلی [ریاضی]
vector product حاصلضرب برداری
program product فراورده برنامه
scalar product حاصلضرب عددی
scalar product حاصلضرب اسکالر
scalar product ضرب نردهای
program product محصول برنامه
software product محصول نرم افزاری
total product تولید کل
total product محصول کل
vector product ضرب خارجی [ریاضی]
scalar product ضرب داخلی [ریاضی]
dot product ضرب نقطه ای [ریاضی]
scalar product ضرب نقطه ای [ریاضی]
projection product ضرب نقطه ای [ریاضی]
dot product ضرب اسکالر [ریاضی]
scalar product ضرب اسکالر [ریاضی]
projection product ضرب داخلی [ریاضی]
Cartesian product ضرب دکارتی [ریاضی]
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
end product محصول نهایی
end product فراورده نهایی
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
end product مجموعه قطعات
cross product ضرب خارجی [ریاضی]
projection product ضرب اسکالر [ریاضی]
product scale مقیاس فراورده
home product محصولات داخلی
major product تولیدات عمده
margin product اضافه محصول
disintegration product محصول تجزیه و تفکیک شده
by product oven محصولات فرعی کوره کک سازی
by product gas گاز تقطیر شده
by product recovery بازده محصولات فرعی
home product محصولات ملی
marginal product محصول نهائی
by product material فراورده فرعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com