English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
ground return بازتاب زمینی
ground return برگشت زمینی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
Search result with all words
ground return circuit مدار تک سیم
Other Matches
return گزارش رسمی
return مراجعت کردن عکس العمل
return عودت
return بازگشت
return عودت دادن
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return اعاده بازگشت
return گزارش دادن
return عایدی
return برگشت
return مراجعت برگرداندن
return برگشتن
return مراجعت کردن
return رجعت
return اعاده
return بازده
return درامد
return گزارش نهایی هیات تحقیق
return [on something] فایده
return [on something] محصول
return [on something] سود
return [on something] درآمد
return [on something] نرخ بازده
return [on something] نرخ بازدهی
return to zero با بازگشت به صفر
return کلید Return
return نشانههای انتهای خط
return مراجعت
return عملکرد کارکرد
return پس فرستادن عودت
return کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return to zero بازگشت به صفر
in return به جای [کاری]
non return to zero بدون بازگشت به صفر
to return a v to any one کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
in return در تلافی [کاری]
in return for بجای
in return for درعوض
in return for عوض
return آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
in return درعوض [کاری]
sea return امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
return tickets بلیط دوسره
return interval دوره بازگشت
to return a visit بازدید کردن
short return برگشت کوتاه
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
return a negative پاسخ منفی دادن
return ticket بلیط دوسره
sale or return فروش یااعاده
grid return سیم برگشت
grid return سیم برگشت شبکه
return match بازیبرگشت
fair return بازده منصفانه
fair return بازده عادلانه
enter/return کلید Return یا Enter
day return بلیط رفتو برگشت
return lines خطهای بازگشتی
sale or return فروش یا عودت
return spring فنرارتجاعی
return air بازگشتهوا
carriage return بازگشت نورد
carraiage return سر سطر رفتن
by return of post با نخستین پست
to return a greeting جواب سلام دادن
to bring a return درامد دادن
ball return بازگشت گوی بولینگ
average return بازده متوسط
till his return تا موقع برگشتن او
automatic return سیستم عودت خودکار وسایل
carriage return سر سطر رفتن
carriage return سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
return flight پرواز برگشت
return ticket بلیط رفت و برگشت
terrain return اکوی زمینی
return perion زمان برگشت
constant return بازده ثابت
carriage return تعویض سطر Return/Enter
diminishing return بازده نزولی
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
please return the book خواهشمندم کتاب را برگردانید
ration return اسناد هزینه جیره
ration return اسنادجیره
return perion دوره تناوب
return account حساب بازگشت
return account صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address نشانی بازگشت
return cargo محموله برگشت
return circuit مدار برگشتی
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
return current جریان برگشت
non return valve شیر یکطرفه
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
non return valve شیر یک سویه
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
rate of return نرخ بازدهی
rate of return نرخ بازده
return code رمزبازگشت
return conductor سیم برگشت
return wire سیم برگشت
return of guarantee عودت ضمانتنامه
return of capital بازده سرمایه
return on capital بازدهی سرمایه
return pipe لوله برگشت
return pistol طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return to scale بازده نسبت به مقیاس
return to zero signal علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
return key کلید بازگشت
decreasing return بازده نزولی
return key کلید Return
track return مدار برگشت
return line خط برگشت
return flow جریان برگشت
marginal return of capital بازده نهائی سرمایه
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
normal rate of return نرخ بازده متعارف
law of diminishing return قانون بازده نزولی
net rate of return نرخ بازده خالص
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
private rate of return نرخ بازده خصوصی
To return . To give back. پس دادن
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
main return pipe لولهبرگشتاصلی
rate of return over cost نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
soft carriage return خط فاصله خالی
increasing marginal return بازده نهائی فزاینده
internal rate of return نرخ بازده داخلی
social rate of return نرخ بازده اجتماعی
law of increasing return قانون بازده فزاینده
law of increasing return قانون بازده صعودی
stay there till i return انجا بمانیدتامن برگردم
under arm low return ضربه کوتاه پایین دست
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
coin return bucket محلبرگشتپول
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
double-return stair پله های دوتایی
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
constant return to scale بازده ثابت نسبت به مقیاس
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
to get a good return on an investment بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
average net return بازده خالص متوسط
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
Tehran- paris and return ( vice –versa) . تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon . به اوبسپارید که زود مراجعت کند
ground محل ایستادن توپزن
ground خاک
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
to take ground بخاک نشستن
to take ground بگل نشستن
under ground راه اهن زیرزمینی
under ground سرداب زیرزمین
ground تماس دادن توپ با زمین
ground به گل زدن
ground سیم منفی
ground عرصه
ground جهت
get off the ground <idiom> پا گرفتن
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground اصل
ground کف زمین
ground زمین کردن
ground سبب
ground zero صفر زمین
ground zero محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
above ground زنده
ground قطب منفی
down to the ground ازهمه جهت
down to the ground ازهرحیث کاملا
ground اتصال به زمین
ground عنوان
ground بزمین نشستن
ground فرودامدن
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground بنا کردن برپا کردن
ground پایه
ground اساس
ground کف دریا
ground زمینه
get off the ground <idiom> شروع خوب داشتن
on the ground of به دلیل
ground خاک میدان
out of one's ground تجاوز توپزن از محل ایستادن
ground اساسی
ground زمان ماضی فعل grind
ground به گل نشاندن ناو
ground زمین میدان
ground کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground محوطه
we are still above ground هنوز زنده ایم
ground اتصال زمین
ground اتصال منفی
ground اتصال بدنه
ground زمین
ground : زمین
ground سیم زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com