English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
guarantee period دوره ضمانت
guarantee period مدت تضمین
Other Matches
guarantee شخص ضمانت شده
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee عهده دار شدن
guarantee تعهدکردن
guarantee ضمانت کردن
guarantee وثیقه سپرده
guarantee ضامن
guarantee ضمانت
guarantee وثیقه
guarantee ضامن متعهد
guarantee کفالت وثیقه
guarantee ضمانت
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee وثیقه
guarantee مضمون به
guarantee جیرو کردن
guarantee مضمون له
guarantee تکفل کردن متعهد له
guarantee تامین کردن
guarantee تامین تضمین کردن
guarantee تضمین
guarantee سپرده
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
guarantee تضمین
guarantee تعهد
sight guarantee ضمان موجل
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
guarantee fund سپرده تضمینی
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to discharge a guarantee ضمانتی را ازاد کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
bill of guarantee ضمانتنامه
sight guarantee ضمان حال
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
return of guarantee عودت ضمانتنامه
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
mutual guarantee guarantee
payment under a guarantee پرداخت تحت ضمانتنامه
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
delayed guarantee ضمان موجل
bid guarantee ضمانتنامه شرکت در مناقصه
automatic guarantee ضمان قهری
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
contract of guarantee ضمان عقدی
claim under a guarantee مطالبه تحت ضمانتنامه
contract of guarantee عقد ضمان
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
contract guarantee ضمانتنامه قرارداد
contract guarantee ضمانت قرارداد
bank guarantee ضمانت بانکی
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
on period مدت رسانایی
period دوره
period دوره زمان
at a later period در موقع دیگر
at a later period بعدها
period گذشت زمان
period فاصله زمان
off period مدت نارسانایی
period جمله کامل
period زمان
period دوره تناوبی
period وقت روزگار
period گاه
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period عصر
period لحظه
period قاعده زنان
period نقطه پایان جمله
period مکث
period طمث
period حد
period نوبت ایست
period گردش
period پایان
period نتیجه غایی
period کمال
period نقطه
period روزگار نوبت
period نوبت مرحله
period مدت
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period موقع
period مدت زمان
period زمان تناوب پریود
period عادت ماهانه
period زمان تناوب دوره
period دوران
period تناوب
period دوره تناوب
refractory period دوره بی پاسخی
period of grace مهلت پرداخت
retrace period دوره بازگشت
retention period دوره ابقا
period of roll دوره تناوب
rest period دوره استراحت
period of grace مهلت
period of grace ضرب الاجل
reasonable period مدت معقول
pulse period تناوب پالس
period of prescription مدت مرور زمان
period of instrument دوره سنجه
period of production دوره تولید
period of vibratio دوره ارتعاش
porolongation of a period تمدید مدتی
practice period دوره تمرین
period of roll زمان تناوب چرخش
probationary period دوره ازادی مشروط
period of hire مدت اجاره
probationary period دوره ازمایشی
production period دوره تولید
period of office دوره تصدی
right for a prescribed period رقبی
scan period دورهء پویش
For a period of one month. به مدت یک ما ؟
time period دوره زمان
time period فاصله زمان
time period گذشت زمان
remainder of the period باقیمانده مدت
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
quarterly period سه ماه
three-month period سه ماه
quarterly period دوره سه ماهه
wave period زمان تناوب امواج دریا
transition period دوره انتقال
second long period تناوب بزرگ دوم
short period دوره کوتاه
sidereal period دوره تناوب نجومی
sidereal period پریودنجومی
synodic period month lunar
synodic period دوره تناوب هلالی
synodic period پریودهلالی
the girls of the period دختران امروزی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
to put a period to بپایان رساندن
transattack period زمان اجرای تک اتمی
transattack period مدت ادامه تک اتمی
transition period دوره گذار
three-month period دوره سه ماهه
period of delivery دوره تحویل
cooling off period دوره ملایمت
critical period دوره شاخص
curfew period ساعات خاموشی
curfew period ساعات منع عبور و مرور
design period مدت طرح
earthquake period دوره تناوب زلزله
extra period وقت اضافی
financial period دوره مالی
first long period تناوب بزرگ اول
germinal period دوره نوجنینی
grace period دوره مهلت
budget period زمان بودجه
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
idle period دوره استراحت
idle period زمان توقف
critical period دوره بحرانی
cooling period زمان بازار خراب کن
cooling period زمان انتظار
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
action period دوره کنش
base period زمان مبنا
blocking period دوره وقفه
budget period دوره بودجه
coking period زمان کک سازی
conducting period دوره رسانایی
contract period دوره قرارداد
contract period مدت قرارداد
control period دوره کنترل اماد
control period مدت زمان کنترل و بررسی اماد
idle period پریود بی باری
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
orbital period پریود اربیتالی
neonatal period دوره نوزادی
melting period دوره ذوب
measuring period مدت سنجش
maintenance period زمان تعمیرات
maintenance period دوره تعمیرات
maintenance period دوره نگهداری
long period دوره بلند مدت
orbital period تناوب مداری
oxidizing period دوره احیاء
period of concentration زمان تمرکز
payout period دوره بازگشت سرمایه
payoff period دوره بازگشت سرمایه
payback period دوره برگشت سرمایه
payback period دوره برگشت
payback period دوره بازپرداخت
oxidizing period دوره اکسیداسیون
measuring period دوره سنجش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com