Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
guide book
کتاب راهنما
guide book
راهنمای مسافران
Other Matches
guide
راهنما
guide
هدایت کردن
guide
کشتی فرماندهی عملیات
guide
EquipmentIB Processing انجمن بین المللی استفاده کنندگان کامپیوترهای بزرگ
guide way
مسیر هدایت
guide way
مسیر لغزش
guide
راندن
guide
راهنمایی کردن غلاف
guide
رهبر
guide
هادی
guide
کتاب راهنما
guide
راهنمایی کردن تعلیم دادن
guide
موج بر
guide
راهنمایی کردن
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
guide
ناو راهنما
guide on line
راهنماهابخط شوید
guide on line
راهنماها به خط
guide slot
شیار راهنما
guide nut
شیار راهنما
guide lines
خط مشیها
guide flag
پرچم هادی
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
guide lines
دستورالعملها
guide pin
پین راهنما
guide vane
تیغه راهنما
guide rope
مهار
guide roller
غلطک راهنما
guide rod
میله راهنما
guide rail
شینه راهنما
guide post
میل
guide post
نشان راه
guide pipes
لولههای راهنما
guide vane
تیغه هادی
guide flag
پرچم راهنما
guide handle
دستهیراهنما
guide bar
صفحهتیغه
dovetail guide
راهنمای دم چلچله راهنمای کام وزبانه
drilling guide
پیش مته
fabric guide
قسمتراهنما
guide bank
دیوار هادی سد
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
guide board
تابلو راهنما
guide collar
طوقه راهنما
guide mark
نشانهراهنما
line guide
خطراهنما
guide edge
لبه راهنما
guide drum
طبلک راهنما
card guide
راهنمای کارت
guide cylinder
استوانه راهنما
yarn guide
هادینخبافندگی
thread guide
راهنماینخ
tape-guide
محلعبورنوار
guide column
ستون راهنما
paper guide
راهنمایورقه
guide cam
بادامک راهنما
girl guide
دختر پیشاهنگ
wave guide
هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
light guide
هادی نور
guide dogs
سگ راهنم
guide dog
سگ راهنم
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
girl guide
عضو پیشاهنگی دختران
wave guide
موجبر
piston guide
راهنمای پیستون
guide rope
طناب
staffing guide
کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
valve guide
هادی سوپاپ
guide rail
ریل راهنما
butt guide
حافظلبه
bread guide
محلقرارگرفتنناندرتستر
Do you have a hotel guide?
آیا دفترچه راهنمای هتل را دارید؟
cutting guide
راهنمای برش
[ابزار]
guide wall
دیواره راهنما
chain guide
محافظزنجیر
film guide roller
حلقهراهنمایفیلم
nozzle guide vane
تیغههای هادی یا راهنما
operation exposure guide
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
film guide rail
ریلراهنمایفیلم
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
coupling guide device
دستگاهحافظاتصال
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
double vee guide
راهنمای وی دوبل
inlet guide vane
تیغههای خنک کننده جریان ورودی
exhaust guide vanes
پردههایراهنمایاگزوز
rip fence guide
شکستنشیارحافظ
pneumatic-tyred guide wheel
عملیاتبادتایرچرخ
this book is yours
این کتاب مال شما ست
the book is out of p
کتاب تمام شده است
here is my book
کتاب من اینها
that is my book
کتاب من است
that is my book
این
that book
این کتاب
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
book
بداخلاق
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
here is my book
اینست کتاب من
your book
کتاب شما
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
with out book
برون سند کتابی ازبر
your book
کتابتان
very many book
کتابهای خیلی زیاد
that book
ان کتاب
the a of a book
خوانندگان کتابی
book
دفتر
book
رزرو کردن توقیف کردن
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book
شماره بازیگرخطاکار
to book something
چیزی را سفارش دادن
to book something
چیزی را رزرو کردن
book
ثبت کردن
book one
کتاب نخست
book one
جلد نخستین
book
فصل یاقسمتی از کتاب
by the book
کتابی
by the book
ازروی کتاب
book
مجلد دفتر
book value
ارزش دفتری
book value
بهای دفتری
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book
کتاب
book
درکتاب یادفترثبت کردن
waste book
دفتر باطله
word book
فرهنگ لغات
what is this book worth?
این کتاب چقدر ارزش دارد
word book
لغت نامه
white book
کتاب سفید
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
word book
دیکشنری
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
Yellow Book
مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book
سالنامه
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
book a seat
جا رزرو کردن
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
woman of the book
کتابیه
word book
کتاب لغت
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
to consult a book
سرکتاب باز کردن
to bring to book
حساب پس گرفتن
to bring to book
بازخواست کردن از
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
time book
دفتر ثبت ساعات کار
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
the book is print
کتاب زیر چاپ است
the book is my property
کتاب مال من است
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to consult a book
از کتاب فال گرفتن
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
tou book
لباس تکواندو
to wade through a book
بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book
پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to license a book
اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book
جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
log book
رخداد نگاشت
spine of the book
تیرهپشتیکتاب
To bind a book.
کتابی را جلد کردن
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
telephone book
دفتر تلفن
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
What is the title of the book ?
عنوان این کتاب چیست ؟
She laid the book aside .
کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
To talk like a book .
لفظ قلم صحبت کردن
throw the book at
<idiom>
شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
when reading a book
در حال خواندن کتابی
Please fetch the book.
لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book
کتابقانون
address book
دفترچه تلفن
book token
کارتخریدکتاب
code book
کتابرمزگشا
cookery book
کتابآشپزی
exercise book
کتابتمرین
guest book
دفترچهمیهمانها
pension book
برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
phrase book
لغتنامهمسافرت
reference book
کتابمرجع
rent book
کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
phone book
کتاب راهنمای تلفن
log book
رخداد نامه
word book
واژه نامه
log book
دفتر رخدادهای روزانه
word book
کتاب لغت
word book
قاموس
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book
کتاب کاریکاتور
book plates
برچسب کتاب
phone book
دفتر حاوی شمارههای تلفن
telephone book
راهنمای تلفن
book keeping
حسابداری
[حسابداری]
bound book
کتابپربرگ
book of matches
جعبهکبریت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com