Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
English
Persian
hair cells
یاختههای مویی
Other Matches
cells
المان
cells
پیل سلول
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cells
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cells
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cells
در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cells
سل
cells
خانه
cells
جزء اصلی باطری
cells
فرف نمونه
cells
باطری
cells
پیل
cells
زندان تکی
cells
سلول یکنفری
cells
حفره
cells
سلول
cells
یاخته
cells
پیل خانه باطری
cells
زندان انفرادی
cells
خانه جدول
ganglionic cells
یاختههای گرهی
solar cells
سلول خورشیدی
accessory cells
یاخته های کمکی
suporting cells
یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
bipolar cells
یاختههای دو قطبی
parallel cells
یاختههای موازی
neuroglial cells
یاختههای نوروگلی
blood cells
یاخته خون
blood cells
گویچههای خونی
padded cells
اتاقک نرم پوشدار
schwann cells
یاختههای شوان
in one's hair
<idiom>
عصبانی کردن شخصی
out of one's hair
<idiom>
ازشر کسی راحت شدن
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
to keep ones hair on
دست پاچه نشدن
She had let her hair down .
موهایش را ریخته بود روی شانه اش
keep one's hair on
دست پاچه نشدن
let down one's hair
<idiom>
تمدد اعصاب کردن
to let down one's hair
غفلت کردن از خود
to let down one's hair
کنترل از دست دادن
hair
زلف
hair
گیسو
hair
مو
hair
موی سر
to a hair
موبمو
against the hair
ازبیراهه
keep one's hair on
خونسردبودن
to a hair
بادقتی هرچه تمامتر
to keep one's hair on
خون سردبودن
to keep one's hair on
دست پاچه نشدن
hair bulb
ساقهمو
hair clip
گلسر
hair dryer
سشوار
hair grip
سنجاقسر
hair shaft
ساقهمو
hair roller
بیگودی
camel hair
پارچهکلفتو پشمی
tangled hair
موی ژولیده یادرهم وبرهم
wavy hair
موی فردار
to powder the hair
پودر به مد یا بسرزدن
to part the hair
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
to part the hair
فرق باز کردن
wavy hair
گیسوی مجعد
hair's breadth
آنچهبهفاهراتفاقنیفتادهاست
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
hair loss
ریزش مو
[پزشکی]
loss of hair
ریزش مو
[پزشکی]
hair loss
آلوپسی
[پزشکی]
loss of hair
آلوپسی
[پزشکی]
to part one's hair
فرق سر خود را باز کردن
hair tint
رنگ مو
hair-grip
تل - گلسر
My hair is growing.
موهایم دارد بلند می شود
To dye ones hair.
موها را خاموش کردن
My hair is falling.
موهایم دارد می ریزد
mane hair
موی یال
To part ones hair .
فرق سر باز کردن
It is exact to hair.
مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
some hair gel
کمی ژل مو
I'd like some hair gel.
من کمی ژل مو میخواهم.
My hair is falling out.
موهای سرم دارند میریزند.
hair crack
ترک مویی
hair pulling
مو کنش
hair brush
ماهوت پاک کن
camels hair
پارچه پشم شتر
hair pulling
کندن مو
hair raiser
مهیج
camel's hair
کرک یا پشم شتر پارچه پشم شتر
hair-raising
ترسناک
hair raiser
موی برتن سیخ کننده
hair seal
خوک پرموی بی گوش
hair-raising
مهیج
cross hair
تار موی وسط دوربین
cross hair
خط داخل دوربین
disheveled hair
موی ژولیده
hair crack
شکاف خوردگی ترک خوردگی
hair esthesiometer
بساوایی سنج مویی
hair follicle
پیاز مو
hair line
طناب مویی
hair crack
ترک موئی
hair compass
پرگار سوزنی
hair line
خط سربالایی دراخرحروف
hair pencil
قلم مو
to put up ones hair
مویاگیس خودرازنانه درست کردن
disheveled hair
زلف پریشان
hair shirt
پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
split hair
موشکافی
hair trigger
ماشه دوم تفنگ
hair raising
مهیج
hair trigger
باسانی حرکت کننده
hair worm
کرم رشته
camels hair
کرک یاپشم شتر
hair worm
کرم پیوک
hair worm
کرم مویی
matted hair
موی کرک شده
he did not turn a hair
خم به ابرویش نیاورد
hair stroke
نازک کاری درخوشنویسی
hair stroke
خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
hair spring
فنر رقاصک
hair sieve
الک مویی
hair space
فضای باریکی درچاپ
hair space
باریکه
pubic hair
موی زهار
hair splitter
ادم مو شکاف
hair raising
ترسناک
hair splitting
موشکافی
part the hair
فرق بازکردن
hair splitting
موشکاف
he did not turn a hair
هیچ خستگی وانمودنکرد
hair of golden wire
گیسوان طلایی
einnow not thy hair
زلف بربادمده
cross hair reticule
تار چلیپا
hair pin bend
مارپیچ کوهستان
hair colour
[British]
رنگ مو
You have cut my hair very short .
سرم را ( موهایم را ) خیلی کوتاه کردید
one's hair stands on end
موی تن ادم راست میشود
hair roller pin
سوزنبیگودی
root-hair zone
بخشموییریشه
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
Comb ( brush ) your hair .
موهایت را شانه کن
I found a hair in the soup .
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
I'd like a shampoo for normal hair.
من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
To get in somebodys hair . To irritate someone.
موی دماغ کسی شدن
I'd like a shampoo for dry hair.
من یک شامپو برای موهای خشک میخواهم.
hair pin bend
مارپیچ
hair stand on end
<idiom>
سیخ شدن موها ازترس
I'd like a shampoo for greasy hair.
من یک شامپو برای موهای چرب میخواهم.
Not to turn a hair. Not to bat an eyelid.
خم به ابرو نیاوردن
It makes ones hair stand on end .
موبرتن آدم راست می شود
make one's hair stand on end
<idiom>
ترسیدن
Straight hair (road,line).
موی ( جاده و خط ) صاف
Thick ( sparse , thin ) hair .
موی پرپشت ( کم پشت )
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
semi-permanent hair color
[American]
رنگ مو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com