Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (4 milliseconds)
English
Persian
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Other Matches
church
کلیسا
the church e.
سازمان قانونی کلیسا
church
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
greek church
کلیسای شرقی
Coptic Church
کلیسای بومی مصر و اتیوپی
the church militant
قاطبه مسیحیان جهان
the church militant
همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
the orthodox church
کلیسای خاور
the orthodox church
کلیسای ارتودوکس
Church of England
کلیسای انگلستان
Coptic Church
کلیسای قبطی
Episcopal Church
کلیسائیدرآمریکاواسکاتلند
ambulatory church
[کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
ante-church
پیش ناو کلیسا
Collegiate church
کلیسای وقف ایتام
cross-church
کلیسای صلیبی
double church
کلیسا دو طبقه
fortified church
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
greek church
کلیسای خاور
church text
یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
established church
کلیسای قانونی و شرعی
church goer
کلیسارو
church warden
متصدی دارایی کلیسا
High Church
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
facing the church
روبروی کلیسا
to be
[as]
poor as a church mouse
<idiom>
بیش از اندازه تنگدست بودن
as poor as a church mouse
مثل گدای شب جمعه
[فقیر]
hall
عمارت
hall
اتاق بزرگ دالان
hall
تالار
hall
سرسرا
The Catholic Church springs
[comes]
to mind as an obvious example.
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
town hall
تالار انجمن شهر
arrival hall
سالن ورود
departure hall
سالن ترک کردن
cloth-hall
بازار
The hall has three exits.
سالن دارای سه خروجی است.
hypostyle hall
[اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
hall-house
تالار باز
cloth-hall
محل داد و ستد
Egyptian hall
[اتاق عمومی مستطیل شکل]
Egyptian hall
سرسرا
cyzicene hall
[تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
arrival hall
سالن ورود
hall of residence
خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
town hall
کاخ شهرداری
reception hall
قسمتپذیرش
mess hall
سالن غذا خوری سرباز خانه
mass hall
سالن غذاخوری
mass hall
سالن نهارخوری
judgement hall
دادگاه
town hall
تالار شهرداری یا فرمانداری
hall mark
دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hall mark
نشان عیارکه ازطرف
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
hall effect
یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
hall effect
اثر هال پدیده هال
freemasons hall
فراموش خانه
guild hall
عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
music hall
سالن موسیقی
prayer hall
قسمتنمازخواندن
machine hall
راهرویماشین
hiring hall
اژانس یا سازمان کاریابی
town hall
عمارت شهرداری
City Hall
بلدیه
City Hall
شهرداری
City Hall
ساختمان شهرداری
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
to hall over the couls
سرزنش یا توبیخ کردن
music hall
اطاق ساز ورقص
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com