Dictiornary-Farsi | hand brake gear housing | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
hand brake gear housing	دستهترمزموتورکابین


Other Matches

gear housing	پوششچرخدنده
steering gear housing	بدنه جعبه فرمان
gear brake	ترمز سیستم انتقال
hand brake	ترمز دستی
hand brake wheel	چرخترمزدستی
hand brake lever	اهرم ترمز دستی
hand brake winding lever	سطحپیچاپیچترمزدستی
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
housing	پوشش سخت
housing	بدنه
housing	استاتور
housing	تهیه جا
housing	ایجاد مسکن
housing	خانه سازی
housing	مسکن
housing	خانه ها
housing	محفظه
housing project	تهیهمسکن
clutch housing	جایگاهکلاج
housing development	محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
housing association	انجمنخانهیابیبهقیمتنازلتر
troop housing	کوی سربازان
spring housing	محلارتجائی
troop housing	کوی درجه داران یا افراد
magnet housing	بدنه اهنربا
roll housing	پایه دستگاه نورد
housing estates	محوطهی خانه سازی
housing economics	اقتصاد مسکن
fan housing	محلقرارگرفتنخنککننده
engine housing	جایگاهموتور
housing estate	محوطهی خانه سازی
insulated bearing housing	پوسته یاطاقان عایق شده
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
front axle housing	پوسته اکسل جلو
exhaust valve housing	حوضینگ شیر خروجی
drop worm housing	پوسته حلزونی سقوطی
front sight housing	چشمیهدفگیر
Hand to hand fighting	جنگ تن به تن
to shuffle from hand to hand	دست بدست کردن
pass from hand to hand	ترتب ایادی
brake	درختستان
d.c. brake	ترمز جریان دائم
brake	بیشه
brake	ترمز
brake	عایق مانع
brake	ترمز کردن
brake	قطع درگیری
brake	ترمزکردن
brake	ضامن
brake pressure	نیروی ترمز
brake lining	مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
brake lining	لنت ترمز
steam brake	ترمز بخاری
steering brake	قفل فرمان خود روشنی دار
brake horsepower	توان مفید
brake rigging	اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
brake shoe	کفشک ترمز
brake weight	لنگر
brake wheel	ترمز چرخها
electric brake	ترمز الکتریکی
cane brake	نیزار
cane brake	نیستان
air brake	ترمز کمپرسی
cane brake	نوعی ازعلف
brake horsepower	نیروی ترمز
brake horsepower	توان حقیقی مهاری
brake collar	رینگ ترمز
disc brake	ترمز صفحهای
disc brake	ترمز دیسکی
aerodynamic brake	ترمزهوایی
brake cable	سیمترمز
brake caliper	لنتترمز
rock brake	بسفایج معمولی
electric brake	ترمز برقی
brake handle	ترمزدستی
air brake	ترمز هوایی
air brake	ترمز بادی
brake hose	شلنگترمز
electromagnetic brake	ترمز مغناطیسی
rear brake	ترمزعصبی
drum brake	ترمزحلقوی
hoist brake	ترمز نقاله
brake pedal	ترمزپدال
press brake	پرس خمشی
hub brake	ترمز چرخ
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
brake van	عایقواگن
power brake	ترمز سروو
leaf brake	خم کن
magnetic brake	ترمز مغناطیسی
muzzle brake	دافع دهانه
dynamic brake	ترمزدینامیکی
muzzle brake	شعله پوش لوله توپ
foot brake	ترمز پایی
internal brake	ترمز داخلی
brake pad	لایهترمز
prony brake	لگام پرونی
prony brake	ترمز پرونی
prony brake	مهار پرونی
brake fluid	روغن ترمز
front brake	ترمزجلو
brake wheels	چرخ های دندانه دار
brake lever	سطحترمز
brake valve	سوپاپ ترمز
brake lights	چراغ های ترمز
brake wheel	چرخ دندانه دار
chain brake	عایقزنجیر
emergency brake	ترمز اضطراری
brake shoe carrier	نگهدارنده کفشک ترمز
front wheel brake	ترمز چرخ جلو
foot brake pedal	پدال ترمز
rear brake pedal	پدالترمزانتهایی
back pedalling brake	ترمز باگردش ازاد
load reaction brake	ترمز فشار باد
brake lifting magnet	ترمز مغناطیسی اسانسور
brake shoe ring	رینگ کفشک ترمز
brake expander mechanism	مکانیزم انبساط ترمز
brake expander cam	بادامک ترمز
brake cross shaft	محور ترمز
brake actuating lever	اهرم ترمز
brake mean effective pressure	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
brake piston cup	رینگ پیستون ترمز
air brake handle	دستهترمزهوایی
back pedalling brake	ترمز مسیر ازاد
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
trailer brake valve	سوپاپ ترمز تریلر
trailer brake system	دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
flexible brake tubing	لوله قابل انعطاف ترمز
to cut brake or beat a r	گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
air brake pressurizer	فشرنده هوا
front brake lever	اهرم ترمزجلو
air brake pressure gage	مانومتر با ترمز هوایی
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
gear	جعبه دنده
gear	ابزار وسایل لباس مخصوص
in gear	دایر
gear	انتقال دادن
in gear	اماده
gear	دنده
gear	مجموع چرخهای دنده دار
gear	چرخ دنده
gear	اسباب لوازم
gear	افزار
gear	الات جامه
gear	پوشش دنده دار
gear	کردن اماده کارکردن
gear	پوشانیدن
in gear	اماده حرکت
to gear up	باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear	مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear	خراب شدن
out of gear	ازهم سواشده
to gear down	باعوض کردن دنده کندکردن
out of gear	خراب
gear in	درگیری دو چرخ دنده
gear	ادوات
get in gear [get into gear] <idiom>	بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
out of gear	ازدنده بیرون افتاده
gear in	درگیر شدن
gear level	دسته دنده
gear cutter	فرز
gear box	گیربکس
gear blank	چرخ دنده کار نکرده
gear assembly	مجموعه چرخ دنده ها
gear pump	پمپ دندهای
gear cluster	مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear case	پوسته جعبه دنده
gear cutter	دنده تراش
gear cutting	دنده تراشی [مهندسی]
gear friction	اصطکاک چرخ دنده
gear level	تبدیل کردن
gear box	جعبه دنده
gear case	جعبه دنده
gear guard	جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear pump	پمپ روغن دندهای
head gear	روسری
nose gear	قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear	جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
planetary gear	دنده خورشیدی
planetary gear	جعبه دنده خورشیدی
planetary gear	چرخ دنده سیارهای
mess gear	جعبه فروف سرباز یا مسافر
reduction gear	جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
rocker gear	تنظیم جاروبک
running gear	قسمت حرکت کننده ماشین
mess gear	وسایل نظافت نهارخوری
mess gear	وسایل غذاخوری
low gear	دنده کندکن
head gear	کلاه تمرین بوکس
helical gear	چرخ دنده حلزونی
spiral gear	چرخ دنده حلزونی
herringbone gear	چرخ دندانه جناغی
high gear	دنده قوی خودرو
hoisting gear	چرخ دنده بالابر
pull gear	چرخ دنده بالابر
landing gear	چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear	عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear	ارابه فرود

hand brake gear housing

دستهترمزموتورکابین