English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
hand-cooked دست پخت
Other Matches
cooked اشپز
cooked پختن
He has cooked a pottage for you. <proverb> برایت آش پخته است .
pre-cooked غذایازقبلتدارکدیدهشده
it was cooked to rags انقدر پخته شدکه له شد
it is half cooked نیم پخته است
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
Cooked vegetables digest easily. سبزی پخته زود هضم است.
food regarded as cooked by a specified person دست پخت
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
pass from hand to hand ترتب ایادی
Hand to hand fighting جنگ تن به تن
on hand <idiom> قابل دسترس
hand-me-down <idiom> بدش به من
on hand <idiom> حاضر
hand it to (someone) <idiom> به کسی اعتبار دادن
on the other hand <idiom> درمقابل
on hand <idiom> دردسترس
hand out <idiom> از چیزهایی مشابه به هم دادن
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
hand down پشت درپشت چیزی رارساندن
hand down بتواتر رساندن
hand down به ارث گذاشتن
hand over <idiom>
hand-out <idiom>
second hand <idiom> دست دوم
try one's hand <idiom> بیتجربه بودن
one hand گرفتن توپ با یک دست
on the other hand ازطرف دیگر
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
to hand somebody something به کسی چیزی دادن
for ones own hand به خاطر خود شخص
second-hand <adj.> کارکرده
on the other hand از سوی دیگر
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
out of hand غیر قابل جلوگیری
out of hand فورا
in hand <idiom> زیرنظر
an old hand at something <idiom> کارکشته
off hand بدون آمادگی
off hand فی البداهه
off hand سر ضرب
right hand دست راست
be off hand with someone <idiom> سر سنگین بودن
have a hand in something <idiom> در کاری دست داشتن
for ones own hand بابت خود شخص
hand in <idiom> به کسی چیزی دادن
to take in hand بعهده گرفتن
hand over تحویل دادن
hand over تسلیم کردن
hand out حریف دریافت کننده سرویس
hand out خراب کردن سرویس اسکواش
hand out خطای سرویس
to hand over واگذارکردن
to hand over تحویل دادن
to hand out از پنجره اویزان کردن
hand on پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
hand on تسلیم کردن
hand over فرستادن
to take in hand دردست گرفتن
under the hand of به امضای
under the hand of hand به امضای .....
near at hand در دسترس
hand saw اره دستی
hand saw اره قد کن
hand over تفویض کردن
hand over به قبض دادن
hand off رد کردن توپ به یار
hand off کنار زدن حریف بوسیله توپدار
take a hand at شرکت کردن در
in hand در دست اقدام
hand in hand دست بدست
hand in hand دست دردست یکدیگر
in hand در جریان
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
hand in سمت زمین سرویس اسکواش
hand in سمت زمین سرویس
from hand to hand <idiom> از یک شخص به یک شخص دیگری
get out of hand <idiom> کنترل خودرا از دست دادن
To be an old hand at something. درکاری سابقه وتجربه داشتن
She has become rather off hand. سایه اش سنگین شده
hand off رد کردن توپ
to hand down بدوره بعدانتقال دادن
to hand down بارث گذاشتن
to hand دردسترس
to get ones hand in تسلط پیداکردن در
to get ones hand in دست یافتن به
to come to hand رسیدن
to come to hand بدست امدن
He must have a hand in it. حتما" دراینکار دست دارد
under hand درنهان به پنهانی
hand down <idiom> وصیت کردن
first hand دست اول
hand me down ارزان
off-hand پاس کوتاه روی سر
second-hand ثانیه شمار
second-hand مستعمل
second-hand نیمدار
right-hand واقع در دست راست
little hand عقربه کوچک [ساعت]
hand سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand دستخط
hand to hand نزدیک
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand دردسترس
hand me down لباس ارزان ودوخته
hand-to-hand رزم نزدیک رزم تن به تن
hand-to-hand دسته و پنجه نرم کردن
hand-to-hand دست به یقه
hand-to-hand دردسترس
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand نزدیک
hand to hand رزم نزدیک رزم تن به تن
hand to hand دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand دست به یقه
hand امضا
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand طرف
hand دخالت کمک
hand شرکت
hand خط
hand دسته دستخط
hand عقربه
hand دست
off hand بی مطالعه
off hand بی تهیه
hand پهلو
hand پیمان
hand دادن
hand وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
hand تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
hand خطای دست
hand دست به دست کردن
hand یاری دادن
hand کمک
hand نفر
hand کمک کردن بادست کاری را انجام دادن یک وجب
old hand ادم با سابقه و مجرب
first hand نخستین بازی کن
at the hand of بدست
at second hand بطور غیرمستقیم
at second hand از قول دیگری
at hand دم دست
at hand نزدیک
at first hand در وهله نخست
at first hand مستقیما
on hand وسایل موجود درانبار
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
at the hand of بوسیله
on the other hand <adv.> از سوی دیگر
on hand در دست
Do you need a hand? میتونم کمکت کنم؟
Do you need a hand? کمک میخوای؟
on one hand ازیک طرف
on one hand ازطرفی
better hand تقدم
better hand پیشی
on one hand ازیکسو
near at hand نزدیک
first-hand اصلی
second hand کار کردن
on the other hand <adv.> درمقابل
hand عقربه [ساعت ...]
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
on hand موجود
on the other hand <adv.> طور دیگر
near at hand دم دست
on the one hand <adv.> یکی انکه
second hand مستعمل دست دوم
on the one hand <adv.> در یک طرف
second hand نیم دار
hand-me-down لباس ارزان ودوخته
hand-me-down ارزان
first-hand مستقیم
second hand عاریه
to make a hand of anything از چیزی سودبردن
offer one's hand دست را جلو بردن
to put in hand دایرکردن اقدام کردن
to lift up one's hand دست بدعا برداشتن
text hand دستخط درشت
second hand stores سمساری
to make a hand of anything درکاری کامیاب شدن
offer one's hand پیشنهادعروسی دادن
to oil one's hand به کسی رشوه دادن
to put ones hand to anything بکاری مبادرت کردن
to put in hand بجریان انداختن
running hand خط شکسته
section hand کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
to put ones hand to anything دست بکاری زدن
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
to lift one's hand سوگند خوردن
the matter in hand موضوع مورد بحث
to get the upper hand پیشی جستن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
to get the upper hand غالب شدن
the flat of the hand پهنای درست
running hand خط مسلسل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com