Dictiornary-Farsi | hanging prevention | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 55 (1 milliseconds)

English	Persian
hanging prevention	ممانعت از تعلیق


Other Matches

prevention	مانع رخ دادن چیزی شدن
prevention	منع
prevention	ممانعت
prevention	جلوگیری
prevention	پیشگیری
accident prevention	پیشگیری از حوادث
measure of prevention	احتیاط کاری
fire prevention	اتش نشانی
accident prevention	جلوگیری از سانحه
shrinkage prevention	وسیله جلوگیری از جمع شدگی
prevention of stripping	ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
measure of prevention	اقدام احتیاطی
prevention of discrimination sub commiss	کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
hanging	[فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
hanging	به دارکشیدن
hanging	محزون مستحق اعدام
hanging	اویزان درحال تعلیق
hanging	اویز
hanging	بدار زدن چیز اویخته شده
hanging	دار زدن
hanging	اعدام
hanging	عمل اویختن
hanging	معلق شدن
hanging	معلق
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
hanging pendant	چراغآویزان
hanging sleeve	آستینآویزان
To leave something hanging.	چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
hanging step	پله معلق
hanging stile	شیارپنجره
hanging-buttress	[پشت بند نگهدارنده] [معماری]
hanging-post	[تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
hanging glacier	تودهیخغلتانآویزانشده
hanging cupboard	قفسهیآویزانکننده
wall hanging	تزئینات دیواری
hanging gale	اجاره پس افتاده
hanging gale	پس افت
hanging indent	تورفتگی معلق
hanging ladder	چوب بست دستی
hanging ladder	چوب بست متحرک
hanging ladder	گاه بست
hanging pawns	پیادههای اویزان شطرنج
hanging rod	میله رخت اویز
hanging scaffold	چوب بست اویزان
hanging scaffold	گاهبست
hanging test	ازمایش کشش
hanging valley	فراز دره
hanging committee	انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
hanging arrow	تیر اویزان شده به هدف
leave hanging (in the air) <idiom>	بدون تصمیم قبلی
Our life is hanging by a thread .	زندگی مابه تار مویی بند است
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.