English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
hard surface سطح چیزی
hard surface رافرش کردن
hard surface اجرفرش کردن سنگفرش کردن
hard surface سخت کردن سطحی
Other Matches
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
surface to surface missile موشک زمین به زمین
surface فاهری
surface سطحی جلادادن
surface تسطیح کردن بالاامدن
surface بیرون نما
surface فاهر
surface سطح
surface رویه
surface course لایه رویی
surface رویه فاهر
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface سطحی
surface zero نقطه صفرترکش اتمی زمینی
surface zero نقطه صفر زمین
of the surface جلادادن
surface نما دادن روامدن
surface صاف کردن
surface نما بیرون
surface پوشش شوسه سطح
surface پوشش
surface صاف کردن صیقلی کردن
surface رویه دادن
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
on the surface درصورت فاهر از بیرون
on the surface فاهری نمادادن رودادن
of the surface فاهری نمادادن رودادن
of the surface درفاهر
on the surface جلادادن
of the surface در صورت فاهر از بیرون
on the surface در فاهر
surface width عرض سطحی
surface decarburization کربن گیری سطحی
surface trait ویژگی روساختی
surface treatment اندود سطحی
surface tension کشش سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface paint استر
surface plate تراز
surface plate تراز فلزی یا اهنی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
surface soil خاک رویی
surface soil خاک سطحی
surface structure روساخت
surface targets هدفهای سطحی
surface targets هدفهای روی سطح اب
surface of rupture سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment روکش سطحی
display surface سطح نمایش
inked surface سطحجوهر
moist surface سطحنمناک
playing surface مسطحمیزبازی
reflecting surface سطحانعکاس
resin surface سطحرزینی
running surface سطحجاری
skin surface سطحپوست
surface insulation جداکنندهسطح
surface of the water سطحآب
cooking surface سطح پخت
surface-to-air رویه به هوا
surface-to-air دریا به هوا
surface treatment عملیات سطح رویه
surface treatment عملیات سطحی
surface water اب سطحی
surface width عرض بالایی
treat surface روسازی کردن
warped surface سطح تاب برداشته
water surface سطح اب
water surface رویه اب
wearing surface سطح سائیدگی
surface-to-air زمین به هوا
surface pipe لولهسطحی
surface of revolution سطح تغییر
heating surface سطح گرمایش
surface drains زهکشهای سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface effect اثر سطح
surface erosion فرسایش سطحی
surface area مساحت سطح
stripped surface سطح صاف شده
seepage surface سطح تراوش
ruled surface سطح خط ساخته
smooth surface رویه صاف
surface dive غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
surface digging استخراج معادن در سطح زمین
surface deterioration فرسودگی رویی
surface color رنگ سطح
surface charge بار سطحی
surface burst ترکش روی سطح زمین
surface burst ترکش سطحی
surface burning احتراق سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface mission ماموریت دفاع زمینی
surface creep خزیدن سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
rubbed surface رویه صاف
rough surface رویه زبر
surface irrigation ابیاری سطحی
surface leakage نشت سطحی
surface line خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
surface line خط تلفن و تلگراف تعجیلی
surface line طناب وصل به غواص و قایق
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
surface mission پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
surface moisture رطوبت سطحی
surface of impact سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
nodal surface سطح گرهی
surface interval فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
surface inflow اب سطحی ورودی
level surface سطح تراز
road surface رویه راه
pressure surface سطح پیزومتریک
hidden surface سطح ناپیدا
hidden surface سطح پنهان
pressure surface سطح فشار
surface speed سرعت محیطی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface tensity کشش سطحی
isobar surface سطح هم فشار
lateral surface سطح جانبی
surface of impact سطح اصابت
surface runoff جذبیاتازسطح
equipotential surface سطح هم پتانسیل
scratch the surface <idiom> تازه شروع به کار کردن
work surface سطح کار
work surface سطح مقطع اصلی
abuting surface سطح مجاور
bearing surface سطح یاطاقان
boundary surface سطح مرزی
color surface سطح رنگ نما
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
control surface سطح کنترل
control surface سطح فرمان
free surface سطح ازاد
free surface مخازن ازاد اب
free surface سطح اب ازاد
focal surface سطح کانون
demand surface سطح تقاضا
demand surface میزان تقاضا
developable surface سطح گسترا
contact surface سطح تماس
friction surface سطح اصطکاک ترمز
surface mining استخراج معدن روباز
uneven surface سطحناهموار
water surface سطح ایستائی آب
surface scum سطحتفاله
abrasion of surface فرسایش سطح فرش
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
ground surface کف زمین
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
non metallic surface extension کابل خرطومی با پوشش غیرفلزی
surface friction drag پسای اصطکاک سطح
agitation of water surface ایجاد تلاطم در سطح اب
density of surface charge چگالی بار سطحی
surface water gully دهانه گندابرو
surface water gully دهانه پاکین
surface metal raceway سیمروی روی کار
smooth plaster surface پاکیزه کردن
air surface zone منطقه عملیات ضد زیردریایی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
air to surface missile موشک هوا به زمین
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
upper surface blowing دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
surface to air missile موشک زمین به هوا موشکهای ضد هوایی
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
surface active agents مواد فعال در سطح
surface boundary layer لایه مرزی سطح
surface-to-subsurface missile موشکسطحبهسطح
foreleg (outer surface) پایجلویی
free water surface سطح اب ازاد
hind leg (inner surface) پایعقبی
surface-to-air missile سطحموشکهوا
plantar surface of the hoof سطحکفپاییسم
surface-piercing foils سطحتراشهتیز
surface water drain سطحآبگذر
surface surveillance radar رادارمراقبسطحی
middle leg (outer surface) پایمیانی
cast iron surface plate سطح صفحه چدنی
surface action plotting table میز ردیابی زیر دریایی
hard سخت در مقابل نرم
hard by درنزدیکی
hard on (someone/something) <idiom> آزار دادن کسی یا چیزی
hard دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hard of d. دیرهضم
hard of d. ناگوارا
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
come down hard on <idiom> به سختی تنبه کردن
However hard he tried ... با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
hard up <idiom> کمبود پول
hard up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard to please مشکل پسند
to try hard to do something تقلا کردن برای انجام دادن کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com