English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
harness race مسابقه ارابه رانی
Other Matches
harness بند کتف
harness پوشش کفش برفی
harness اماده کردن
harness تونیک
harness طرزبستن طناب به بدن کوهنورد
harness حین انجام وفیفه
harness قلاب
harness یک گروه از کابلهای مجزاکه به بسته شده اند
in harness ستام دار
in harness یراق شده
harness بند شانه
harness نوارهایی که چتر باز و یامحموله را به چتر متصل میکند
harness بند بسته دسته سیم
harness افسار
harness دهنه
harness تارکش
harness اشیاء تهیه کردن
harness افسار زدن
harness زین وبرگ کردن
harness مهارکردن مطیع کردن
harness یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harness یراق اسب
harness تحت کنترل دراوردن
head harness بندثابتکنندهماسکرویسر
wiring harness یک دسته سیم به هم بسته
harness horse اسب سواری یا بارکش
harness horse اسب مخصوص ارابه رانی
climbing harness نوارکوهنوردی
harness racing ارابه رانی تک اسبه
to die in harness مردن
to die in harness هنگام کار
wiring harness مهار سیم
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
race نهر
race جدار
race قاب
race مسابقه سرعت
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race course میدان مسابقه
race جوی
race ابراهه
race سینی لغزنده
race طبق ه
race قوم
race طایفه
race نسل تبار
race نژاد
race مسابقه دادن بسرعت رفتن
race دویدن
race دوران مسیر
race دور
race گردش
race مسابقه
race طوقه لغزنده
race سرسره ریل
race اسب دوانی
race ریل لغزنده
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
the white race نژادابیض
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
selling race مسابقه فروش اسب
road race دو ماراتون
the white race نژادسفید
the hu man race نوع بشر
the hu man race نژادانسان
the black race نژاد سیاه
relay race دو امدادی
race ring طوقه سرسرهای
race ring رینگ و پایه مسلسل
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
tide race جذر و مد سریع اب دریا
the human race بشریت
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
A hurdle race . مسابقه دو با مانع
race relations روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
human race بشریت
arms race مسابقه تسلیحاتی
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
the human race نوع بشر
race horse اسب مسابقه
head race کانال هذایت اب به توربین
head race تنوره اسیاب
he has run his race است
he has run his race خودراپیموده
he has run his race دوره
front race پیشتازی
race walking مسابقه راهپیمایی
foot race مسابقه راهپیمایی
flat race مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
figure race مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
endurance race مسابقه استقامت
drag race مسابقه اتومبیلرانی سرعت
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
conditional race مسابقه مشروط با ارابه
claiming race مسابقه اسبهای هم قیمت
bearing race جدار یاتاقان
horse race مسابقه اسب دوانی
hurdle race اسب دوانی با پرش از موانع
obstacle race مسابقه دو با پرش موانع
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
produce race مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
race card برنامه اسب دوانی
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
race ring سینی دوار
nursey race مسابقه اسبهای 2 ساله
mill race جوی اسیاب
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
master race نژاد برتر
mill race اب اسیاب
match race مسابقه دو بین دو نفر
to poach a start in race بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
to poach a start in race نا بهنگام پیش افتادن
currency depreciation race تجدید نظر در قیمت پول جاری
currency depreciation race تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
Adegenerate ( decadent ) race . نژاد فاسد
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
Slow but sure wins the race. <proverb> پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
To win the match(race,contest). مسابقه رابردن
slow and steady wins the race اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com