Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English
Persian
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
Other Matches
dose
خوراک دوا یا شربت
dose
اندازه معین
dose
مقدار دارو
dose
دوز
dose
مقدار مجاز
dose
یک خوراک دارو
dose
دوا دادن
dose
مقداردوا
dose rate
میزان دوز دریافتی
exposure dose
دوزدریافتی
exposure dose
مقدار دوز مصرفی
dose rate
میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
dose rate
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
chronic dose
دز دریافتی تا 42ساعت بعد از انفجاراتمی
chronic dose
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
acute dose
دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
Where dose she live ?
کجا زندگی می کند ؟
tolerance dose
دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
median lethal dose
دوزمتوسط اتمی
median lethal dose
دوز متوسط کشنده
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
asking to write
استکتاب
write this way
اینطور بنویسید
write this way
این جوربنویسید
to write off
قلم زدن
write down
ثبت کردن
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in
وابسته به اینگونه رای
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write out
به تفصیل نوشتن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
to write off
به اسانی نوشتن
to write off
زود نوشتن وفرستادن
to write out
مفصلانوشتن
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
over write
جای نوشتن
over write
جای نوشت
to write up
ستودن
to write out
بتفضیل نوشتن
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write up
ستودن
write up
به تفصیل نوشتن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
ستودن
write
ثبت رای کتبی
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write-up
به تفصیل نوشتن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
با اب وتاب شرح دادن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
کسر کردن
write
تحریر کردن
write
انشاکردن
write-off
مستهلک کردن
write-off
حذف کردن
write-off
قلم زدن
write-off
زود نوشتن
write off
مستهلک کردن
write off
حذف کردن
write off
قلم زدن
write-off
از دفتر خارج کردن
write
تالیف کردن
write off
زود نوشتن
write off
از دفتر خارج کردن
write
نوشتن
write once read many
چند بار بازیاب
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write once read many
چند باربخوان
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
write once read many
یکبار نویس
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
i write an article
مقالهای مینویسم
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
type write
ماشین نویسی کردن
type write
با ماشین تحریر نوشتن
type write
ماشین کردن
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
write-ups
به تفصیل نوشتن
write-ups
ستودن
read/write
خواندن- نوشتن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write-offs
از دفتر خارج کردن
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
write head
هد نوشتن
write head
نوک نوشتن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
حذف کردن
write-offs
قلم زدن
write-offs
زود نوشتن
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
Write down your full name and address .
نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
It is not any thing to write home about .
مردقابلی است
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write black engine
موتور سیاه نویس
write white engine
موتور سفید نویس
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Write on this side of the paper only.
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
read/write memory
حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head
هدخواندن- نوشتن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
Pass the write thru the key-hole.
سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com