English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
he has a maggot in his head وسواسی است
he has a maggot in his head وسواس دارد
he has a maggot in his head بوالهوس است
Other Matches
maggot کرم حشره
maggot کرم پنیر خرمگس
maggot وسواس
head to head polymer بسپار سر به سر
head-on شاخ بشاخ
keep one's head خونسردبودن
head well چاه پیشکار
Off with his head ! سرش را ببرید !
head way پیشروی
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشرفت
head way بجلو
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
to head off عازم شدن [گردش]
keep one's head دست پاچه نشدن
go head ادامه بدهید بفرماید
head-first از سر سراسیمه
head-on از سر
head-on از طرف سر
head on نوک به نوک
head on روبرو
head on از طرف سر
head-on روبرو
head-on نوک به نوک
head first باکله
head first سربجلو
head first از سر سراسیمه
head on از سر
head-first سربجلو
head-first باکله
head for به سمت معینی در حرکت بودن
head to head رقابت شانه به شانه
per head متوسطمیانگین
from head to f. ازسرتاپا
go head پیش بروید
one way head سریکجهته
go to head of مست کردن
R/W head HEAD WRITE/READ
R/W head وسیله
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head well مادر چاه
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head دیوانه شدن
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
with head on سربه پیش سر به جلو
over head هزینه سربار
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
on/upon one's head <idiom> برای خودش
keep one's head <idiom>
head up <idiom> رهبر
head out <idiom> ترک کردن
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head off <idiom> به عقب برگشتن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
go to one's head <idiom> مغرور شدن
well head سر چشمه
head on شاخ بشاخ
head سالار عنوان
head سرفشنگ
head عناصر اولیه ستون
head پیش رو
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head سرپل توالت ناو
head عازم شدن سرپل گرفتن
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head ابتداء
head نوک
head توپی کامل و سایر متعلقات
head ضربه با سر
head هد
head انتهای میز بیلیارد
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head دربالا واقع شدن
head منتها درجه موی سر
head فهم
head رئیس
head خط سر
head سرستون
head سردرخت
head موضوع
head اصلی
head دهانه
head عمده
head مهم
head : سرگذاشتن به
head دارای سرکردن
head انتها دماغه
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head دستشویی قایق بالای بادبان
head نوک پیکان
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head رهبری کردن مقاومت کردن
head دهنه ابزار
head افت
head فرق سرصفحه
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head ارتفاع فشاری
head دماغه
head بخش بالایی وسیله
head شبکه یا بدنه
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head راس عدد
head کله
head راس
head سر
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head عنوان مبحث
rivet head کله پرچ
round head سر گرد
raise its head پدید امدن
round head برگردان
running head خط عنوان هرصفحه در متن
recording head نوک ضبط
scald head کچلی
raw head نوک خواندن
shock head انبوه گیسو
read head نوک خواننده
read head هد خواندن راس خواندن
record head نوک ضبط
read head نوک خواندن
to pitch on one's head از سر پرت شدن
raw head نوک خواننده
to poke one's head دولادولا راه رفتن
sculptured head پیکره سر ادمی
sculptured head سردیس
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
tension head بار کشش
the crown of the head فرق سر
ti lift one's head نیرو گرفتن
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
to gather head نیروگرفتن
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
to knock head سجود
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
spindle head سر هرزگرد
shock head دارای موی فراوان
spear head گروه جلودار
lose one's head دیوانه شدن
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
to poke one's head با سرپایین اویخته راه رفتن
splash head پاشش گیر
static head فشار ایستایی
swelled head خودخواه
to knock head پیشانی برخاک نهادن
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
it turned my head سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد
long head زیرکی
lost head افت بار
lunk head ادم کله خر
magnetic head نوک مغناطیسی
magnetic head هد مغناطیسی
manufactured head سر ساخته شده
mast head نوک دکل کشتی
movable head با نوک متحرک
moving head با نوک متحرک
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
long head دوراندیشی
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
my head aches سرم درد میکند
heels over head معلق
keep one's head above water رهایی یافتن
knock on the head خنثی کردن
knock on the head باطل کردن
knock on the head نقش بر اب کردن
knock one on the head مشت بر کله کسی زدن
knurled head سر عدسی اج دار
lapping head سمبه توپ
lapping head سمبه فلزی
letter head سر کاغذ
net head ارتفاع موثر
output per head تولید سرانه
output per head بازده سرانه
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
pressure head ارتفاع فشار
print head نوک چاپ
print head هد چاپ
pudding head ادم کودن و نادان
pudding head بلید
piston head کف پیستون
puzzle head که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
poppet head طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
poppet head گیره
per head tax مالیات سرانه
percolation head ارتفاع نفوذ
pile head قسمت فوقانی شمع
pile head سر شمع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com