Dictiornary-Farsi | he makes most noise | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 155 (8 milliseconds)

English	Persian
he makes most noise	او از همه بیشتر صدا یا
he makes most noise	میکند


Other Matches

He who makes no mistakes makes nothing . <proverb>	آن کس اشتباه نمى کند که کارى انجام نمى دهد .
makes	تاسیس کردن
makes	واداریامجبور کردن
makes	باعث شدن
makes	خلق کردن
makes	تصنیف کردن
makes	درست کردن
makes	بوجود اوردن
makes	ساختن
What makes you ask that ? Why do you ask ?	چطور مگه؟
makes	گاییدن
makes	حالت
makes	ترکیب
makes	رسیدن به ساخت
makes	پیمودن
makes	باعث شدن وادار یا مجبورکردن
makes	قرار دادن
makes	شبیه
makes	نظیر
makes	سرشت
What makes you ask that ? Why do you ask ?	چطور مگه ؟
makes	طرح کردن
makes	ساختمان ساخت
makes	تهیه کردن طرح کردن
That makes it even.	این به آن در
makes	ساخت ترکیب
makes	درست کردن ساختن اماده کردن
She fabricates them. she makes them up .	اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
one of the makes lawful	محلل
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
the person who makes	to another force to inorder therat a something do
the person who makes	مکره
Many a little makes a mickle .	قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
it makes a t. difference	تفاوت خیلی زیادی نمیکند
This is more like it. Now this makes sense.	حالااین شد یک چیزی
to makes suit	در خواست کردن
He makes faces.	او دهن کجی میکند.
haste makes waste	تعجیل موجب تعطیل است
he makes a living with hispen	بانویسندگی گذران میکند
practice makes perfect	کار نیکو کردن از پر کردن است
practice makes perfect	کارکن تا استاد شوی
he makes occasional mistakes	گاه گاهی اشتباه میکند
he makes rings round them	دست انهارا از پشت می بند د
Now you are talking. That makes sense.	حالااین شد یک حرف حسابی
haste makes waste	ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
It makes my stomach turn [over] . <idiom>	دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
It makes me sick just thinking about it!	وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
practice makes perfect <proverb>	کار نیکو کردن از پر کردن است
What one loses on the swings one makes up on the r. <proverb>	آنچه کسى در بازى تاب از دست مى دهد روى بازى چرخ و فلک بدست مى آورد .
To break a habit makes one ill. <proverb>	ترک عادت موجب مرض است .
A still tongue makes a wise head. <proverb>	لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
Smoking makes you ill and it is also expensive.	سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
It makes ones hair stand on end .	موبرتن آدم راست می شود
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb>	صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
Sea [mountain] air makes you hungry.	هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Absence makes the heart grow fonder. <proverb>	جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
A happy heart makes a blooming visage. <proverb>	قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
noise	منبع تغذیه
noise	سر و صدا
what noise is that?	این چه صدایی است
noise	سر و صدا
noise	انتشار دادن
noise	نوفه
noise	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise	توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise	سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise	که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise	استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise	نویز
noise	سروصدا
noise	صدا
noise	اوا
noise	طنین
noise	صدا راه انداختن پارازیت
noise	همهمه
noise	شلوغ
noise	خش
noise	اختلال
noise	شایعه و تهمت
noise	قیل وقال
noise	عامل مخل
noise	پارازیت
noise	سر وصدا
background noise	اصوات مزاحم
make a noise	شلوغ کردن
big noise	آدم مهمدریکارگان
white noise	نویز سفید
white noise	نوفه سفید
background noise	پارازیت
background noise	در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise	همهمه
The noise died down.	سروصدا ها خوابید
ambient noise	صدای اطراف
ambient noise	نوعی صدای زیرابی
The noise kept me awake .	سروصدا نگذاشت بخوابم
background noise	اختلال پس زمینه
to make noise	سر و صدا کردن
picture noise	پارازیت روی تمام صفحه نمایش
to make a noise	منتشر شدن
indistinct noise	صدای اهسته و نامعلوم
noise filter	صافی همهمه
noise generator	خش زا
noise immunity	مصونیت از اختلال
noise level	میزان خش
noise level	سطح پارازیت
noise limiter	همهمه کاه
noise margin	تفاوت خش
noise pollution	نوف الایی
noise pollution	الودگی صدا
i am unused to that noise	من به ان صدا اشنا نیستم
make a noise	سر و صدا کردن
magnetic noise	نویز مغناطیسی
induced noise	پارازیت القاء شده
induced noise	نویزجریان قوی
input noise	پارازیت ورودی
input noise	پارازیت اولیه
impluse noise	نویز ضربه جریان
noise transmitter	فرستنده پارازیت
line noise	اختلال
line noise	پارازیت خط
intensity of noise	شدت پارازیت
noise potential	پتانسیل نویز
noise silencer	خاموشگر همهمه
to make a noise	صدا کردن
shot noise	اثر ساچمهای
they make much noise	خیلی صدا می کنند
galactic noise	تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
schottky noise	همهمه شوتکی
quantization noise	اختلال تدریج
background noise	صدای پس زمینه
they make much noise	زیاد شلوق می کنند
to make a noise	شلوق کردن
grid noise	نویز شبکه
to make a noise	پهن شدن
grid noise	پارازیت شبکه
humming noise	اغتشاش صوتی
noise suppressor	صدا خفه کن
noise suppression	جلوگیری ازپارازیت
noise suppression	پارازیت گیری
In the long run fatty food makes your arteries clog up.	در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
input noise voltage	ولتاژ پارازیت اولیه
Dont make so much noise.	اینقدر سروصدانکن
to make a noise in the world	مشهور شدن
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
magnetic fluctuation noise	اثر برکهاوزن
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه
The noise distracts my attention .	سروصد ا حواسم را پرت می کند
He is a bih shot ( noise ) in this town .	جزو کله گنده های شهر است
His invevtion made a noise in the world.	اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
noise reducing antenna system	انتن ضد همهمه
I hear a strange noise ( voice , sound ) .	صدای غریبی به گوشم می رسد
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی