Dictiornary-Farsi | he walked me off my legs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 67 (5 milliseconds)

English	Persian
he walked me off my legs	مراخسته کرد


Other Matches

walked	راه پیما
he walked a	باطراف قدم زدن
He walked toward her.	او [مرد] به سمت او [زن] راه می رفت.
walked	گام معمولی اسب
walked	مسابقه راهپیمایی
walked	پیاده رو
walked	گردش پیاده گردشگاه
walked	گردش کردن پیاده رفتن
walked	راه رفتن گام زدن
walked	راه رو
walked	گردش کننده راه رونده
He walked out in anger ( protest ) .	قهر کردورفت
i walked a cross the street	از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
I walked past the shop ( store ) .	از جلوی فروشگاه گذشتم
he is on his last legs	پایش لب گوراست
he is on his last legs	در دم واپسین زندگی است
he is on his last legs	کار وبارش خوب نیست
he is on his legs	بر پا ایستاده است
he is on his legs	از بستربرخاسته است
he is on his legs	کارش دایراست
legs	مسیر ممکن در یک تابع
to have the legs of	تندتر رفتن از
to have the legs of	پیش افتادن از
to take to one's legs	ریختن
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
legs	ساق
legs	بخش قسمت
legs	ساقه
legs	پایه
legs	ساق پا
legs	ران
legs	پا پاچه
legs	پا زدن
legs	دوندگی کردن
legs	ساق مثلث قائم الزاویه
legs	مسافت طی شده قایق در یک دور
legs	ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs	قسمتی از مسابقه
legs	شاخه مسیر حرکت
legs	خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs	پاچه شلوار
peg-legs	دارای پای مصنوعی
peg-legs	پای ساختگی
tail between one's legs <idiom>	احساس شرمندگی
thoracic legs	پایچسبیدهبهقفسهسینه
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
peg-legs	پای چوبی
sheer legs	یکجور جرثقیل
shear legs	جرثقیل پایه دار
sheer legs	ماچونه
sheer legs	سه پایه
to fall on one's legs	از دشواری رها شدن
sea legs	شاخههای مسیر حرکت ناو
to stand on one's own legs	متکی بخود بودن
to stretch one's legs	برای ورزش راه رفتن
with the legs crossed	چهارزانو
red legs	نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
daddy-long-legs	بابا لنگ دراز
ido not feel my legs	نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb>	پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
daddy-long-legs	رجوع شود به fly crane
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs .	میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
She has long and shapely legs .	ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
He came back with his tail between his legs.	دست از پ؟ درازتر برگشت
My legs fell asleep [are numb] .	ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .