Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (4 milliseconds)
English
Persian
he was engagedon probation
بشرط ازمایش اورابکارگماشتند
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
Other Matches
probation
ازمایش امتحان
to be on probation
دوره آزمایشی داشتن
on probation
در دوره تعلیق مجازات
on probation
به شرط تعلیق مجازات
on probation
در آزادی مشروط
on probation
در دوره ازمایشی
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات بودن
probation
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
probation
دوره ازمایش وکار اموزی
probation
ارائه مدرک ودلیل
probation
ازادی بقیدالتزام
probation
ازادی مشروط
probation
دوره ازمایشی
probation
تعلیق مجازات
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات
to place somebody on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
مامور نافر
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer
مامور نافر
to suspend somebody's sentence on probation
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com