English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
head cleaning device وسیله هد پاک کن
Other Matches
cleaning شستشو
cleaning خلوص اخلاص
do the cleaning زدودن
do the cleaning تمیز کردن
do the cleaning پاکیزه کردن
do the cleaning پاک کردن
cleaning پاکیزگی
spring-cleaning خانه تکانی بهاره
dry-cleaning بابنزین پاک کردن
cleaning brush برستمیزکننده
cleaning eye دهانهشستشو
cleaning tools ابزارتمیزکننده
dry-cleaning لکه گیری کردن
dry cleaning خشک شویی
cleaning lady نظافتچیزن
spring cleaning خانه تکانی درفصل بهار
self cleaning contact کنتاکت خودشوی
flame cleaning تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
gas cleaning پالایش گاز
cleaning station پست رفع الودگی ش م ر
gas cleaning گاز پالایی
cleaning station ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
cleaning room اطاق شستشو
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
cleaning rod سمبه تفنگ
cleaning process فرایند شستشو
cleaning door دریچه شستشو
cleaning after defecation استنجاء
gas cleaning تصفیه گاز
cleaning of an underground waterchannel لاروبی
rolling stock cleaning yard میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
head to head polymer بسپار سر به سر
device اپارات
device فزاره
device چاشنی
device خارضامن
device عامل
device اسباب
device ضامن
device وسیله
device ابزار
device شیوه
device تمهید
device شعار دستگاه
device اختراع
device تجهیزات
device دستگاه اسباب وسیله
device الت
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device ماشین یا وسیله کارا
device دستگاه
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device حیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device name نام دستگاه
device PRN برای پورت چاپگر
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
pressure device ماسوره فشاری
pressure device عامل فشاری مین
pull device عامل کششی
communication device دستگاه ارتباطی
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
device code کد دستگاه
electroreceptive device وسیله برقی
pointing device دستگاه اشاره گر
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
point device بی عیب
point device کاملا راست
point device بسیار درست
dedicated device دستگاه اختصاصی
device cluster گروه دستگاه
safety device دستگاه ضامن
safety device ضامن
binary device دستگاه دو حالته
bistable device دستگاه دوپایا
storage device دستگاه ذخیره سازی
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه انبارش
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
sighting device وسیله نشانه روی
sequential device دستگاه ترتیبی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
bending device کج گیر
clamping device وسایل قید و بست
safety device خارضامن
storage device انباره
device dependent وابسته به دستگاه
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
mapping device دستگاه نگاشت
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device تجهیزات اندازه گیری
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
dressing device دستگاه مستقیم کنی
drawing device دستگاه ترسیمه
logic device دستگاه منطقی
input device دستگاه ورودی
pull device ماسوره کشش مین
gripping device متعلقات گیره و بست
lifting device ابزار بالا بر
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
ignition device وسیله احتراق
illuminating device تجهیزات روشنایی
firing device عامل منفجرکننده
firing device ماسوره مین
output device دستگاه خروجی
device status وضعیت دستگاه
device number شماره دستگاه
device independence استقلال دستگاه
device independence مستقل از دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device flag پرچم دستگاه
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
overcurrent device دستگاه حفافت
overload device فیوز گرمایی
display device دستگاه نمایش
passive device دستگاه منفعل
discrete device دستگاه گسسته
peripheral device دستگاه جنبی
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
storage device دستگاه انباره
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
timing device وسیله
warning device وسیلههشدار
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antisweep device ضامن ضد مین روبی
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
timing device ساعتی
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
active device دستگاه فعال
military device اسباب ارتشی
active device دستگاه کنشی
physical device ابزار مادی
firing device ماسوره
analog device دستگاه قیاسی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
analog device دستگاه انالوگ
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
synchronous device دستگاه همزمان
synchronous device دستگاه همگام
fastening device پوچگیره
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
audio device دستگاه سمعی
asynchronous device دستگاه ناهمگام
symbolic device دستگاه سمبلیک
switching device تجهیزات سوئیچینگ
locking device ابزار
metal detecting device دستگاه فلزیاب
coupling guide device دستگاهحافظاتصال
metal detection device دستگاه فلزیاب
pipe bending device لوله خمکن
anti-skating device دستگاهضدلفزش
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
graphic input device دستگاه ورودی گرافیکی
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
input output device دستگاه ورودی و خروجی
peripheral device port قسمتاصلیتنظیماتمحیط
voice operated device دستگاه با کار افت صدایی
firing pressure device ماسوره فشاری مین
mass storage device دستگاه تل انبارش
firing pull device ماسوره کششی مین
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
graphic output device دستگاه خروجی گرافیکی
slat tilt device وسیلهسرازیریمیله
high lift device وسایل برای زیاد
air navigation device دستگاههدایتهوایی
charge coupled device دستگاه توام با بار
solid state device دستگاه حالت جامد
charge coupled device اسباب تزویج علامت
anti interference device دستگاه ضد تداخل
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
secondary storage device دستگاه حافظه ثانوی
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com