Dictiornary-Farsi | head pole | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
head pole	تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد


Other Matches

head to head polymer	بسپار سر به سر
pole	شمع
pole	قطب دار کردن
pole	نیزه پرش با نیزه
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	دکل
pole	قطب باطری
pole	میله پرچم
pole	لهستانی
pole	قطب
pole	نیش ماگنترون
pole	تیردارکردن
pole	تیر
pole	پایه
four pole	چهار قطبی
pole	تیر چراغ برق
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole ax	تبرزین
pole	دستک
pole ax	تیر چکش دار
two pole	دو پل
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
pole ax	با تبرچکش کشتن
pole	دسته بلند چیزی
pole strength	شدت قطب
pole horse	اسب کنار مال بند
magnet pole	قطب اهنربا
pole climbing	از تیر بالا رفتن
pole climber	رکاب
magnetic pole	قطب مغناطیسی
pole charge	خرج میلهای
communicating pole	قطب کمکی
commutating pole	قطب جابجاگری
commutating pole	قطب کمکی
consequent pole	قطب فرعی
pole horse	یابوی عصار خانه
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
armature pole	قطب ارمیچر
pole armature	ارمیچر قطبی
one pole switch	کلید یک قطبی
neutral pole	قطب خنثی
negative pole	قطب منفی مغناطیس
pole changer	تغییردهنده قطبش
pole changer	تعویض کننده قطب
pole changing	تعویض قطب
main pole	قطب اصلی
pole charge	خرج دستکی
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
negative pole	قطب منفی
anchor pole	دیرک مهار
double pole	با دو قطب
tent pole	تیر چادر
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
ridge pole	کش بالای شیروانی
rel pole	قطب قرمز
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
curtain pole	پایهپرده
doubles pole	تیردوتایی
fluted pole	پایهزهدار
tent pole	دیرک چادر
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
plain pole	پایهمسطح
pole grip	دستهمتصلبهدست
pole shaft	چوباسکی
salient pole	قطب برجسته
wound pole	قطب مرکب
wooden pole	دکل چوبی
the north pole	قطب شمال
the south pole	قطب جنوب
three pole switch	کلید سه پل
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
ski pole	چوبدست اسکی
tubular pole	دکل لولهای
ski pole	چوب اسکی بازی
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single pole	تک قطب
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
wooden pole	تیر چوبی
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
positive pole	قطب مثبت
pole pitch	گام قطب
pole piece	قطبک
elevated pole	قطب راصد
elevated pole	قطب نافر
pole of development	قطب توسعه
pole mast	دیرک یک پارچه
pole mast	دکل یک تیکه
liberty pole	چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
pole jumping	با گرفتن چوب در دست
pole jumping	جست
pole jumping	پرش با تیر
pole horse	اسب نزدیک به لبه داخلی مسیر
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
pole shoe	کفشک قطب
field pole	قطب میدان
roof pole	سقفبلند
singles pole	تکپایه
tail pole	کابلخارجی
pole vaulting	پرش با نیزه
internal pole	قطب داخلی
pole vaulter	پرنده با نیزه
flag pole	میله پرچم
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
pole tips	نوکهای قطب
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
pole shoe	کفش قطب
double pole	دو قطبی
analogous pole	شبه قطب
pole vault	پرش با نیزه
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
Pole Star	Polaris
Pole Star	ستاره قطبی
Pole Star	جدی
pole vault	بانیزه پریدن
South Pole	قطب جنوب
pole vaults	پرش با نیزه
pole vaults	بانیزه پریدن
North Pole	قطب شمال
pole arc	قوس قطب
pole post clamp	ترمینال
magnetic pole sterngth	شدت قطب مغناطیسی
extended pole piece	قطبک دراز شده
commutating pole generator	مولد با قطب جابجاگر
communicating pole winding	سیم پیچی قطب کمکی
magnetic north pole	قطب شمال مغناطیسی
double pole switch	کلید دو پل
celestial north pole	قطب شمال عالم
flage pole position	موقعیت میله پرچمی
triple pole switch	کلید سه پل
split pole motor	موتور با قطب چاکدار
split pole motor	موتور کمکی
split pole converter	تبدیل گر با انشقاق قطب
single pole switch	کلید یک پل
single pole cutout	فیوز تک پل
shaded pole motor	موتور با قطب سایه دار
pole changing motor	موتور با قطبهای قابل تعویض
pole changing switch	کلید تعویض قطب
horn of pole piece	شاخ قطبک
commutating pole converter	تبدیل گر قطب کمکی
free magnetic pole	قطب مغناطیسی ازاد
double pole circuit breaker	دوقطبمدارشکننده
not touch something with a ten-foot pole <idiom>	تصمیم گیری چیزی به طور کامل
single pole circuit breaker	مدارتکفطبشکننده
celestial body south pole	قطب جنوب عالم
to head off	عازم شدن [گردش]
head down	دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off	دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
R/W head	HEAD WRITE/READ
R/W head	وسیله
head	سرفشنگ
head	دربالا واقع شدن
head up	بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head to head	رقابت شانه به شانه
head	دارای سرکردن
head	: سرگذاشتن به
head way	بجلو
head way	پیشرفت
head way	بلندی طاق سرعت
head	ضربه با سر
head	توپی کامل و سایر متعلقات
head	مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head	عازم شدن سرپل گرفتن
head	سرپل توالت ناو
head	رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head	پیش رو
one way head	سریکجهته
head	ریاست داشتن بر رهبری کردن
head well	چاه پیشکار
head well	مادر چاه
head	عناصر اولیه ستون
head	مهم
head	عمده
keep one's head	خونسردبودن
head	انتها دماغه
head way	پیشروی
head	ابتداء
off with his head	سرش را از تن جدا کنید
Off with his head !	سرش را ببرید !
to keep one's head	ارام یاخون سردبودن
to go off one's head	دیوانه شدن
to get anything into ones head	چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
head	نوک
head	راس عدد
head	کله
head	سر
head	دهانه
head	رئیس
head-first	سربجلو
head	اصلی
head	سردرخت
head	سرستون
with head on	سربه پیش سر به جلو
head	فرق سرصفحه
well head	سر چشمه
head	خط سر
head	فهم
head-first	از سر سراسیمه
head	منتها درجه موی سر