English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
head to head polymer بسپار سر به سر
Search result with all words
head to tail polymer بسپار سر به دم
Other Matches
head first سربجلو
head first از سر سراسیمه
head-first باکله
head-first سربجلو
head-first از سر سراسیمه
Off with his head ! سرش را ببرید !
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head to head رقابت شانه به شانه
head first باکله
head-on نوک به نوک
head-on روبرو
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشرفت
head way بجلو
head on شاخ بشاخ
head on از سر
head on از طرف سر
head on روبرو
head on نوک به نوک
head-on شاخ بشاخ
head-on از سر
head-on از طرف سر
to head off عازم شدن [گردش]
keep one's head دست پاچه نشدن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
over head هزینه سربار
one way head سریکجهته
go head پیش بروید
go head ادامه بدهید بفرماید
go to head of مست کردن
R/W head HEAD WRITE/READ
R/W head وسیله
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
with head on سربه پیش سر به جلو
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head دیوانه شدن
per head متوسطمیانگین
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
go to one's head <idiom> مغرور شدن
keep one's head خونسردبودن
head for به سمت معینی در حرکت بودن
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
on/upon one's head <idiom> برای خودش
keep one's head <idiom>
head up <idiom> رهبر
head out <idiom> ترک کردن
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head off <idiom> به عقب برگشتن
well head سر چشمه
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head انتها دماغه
head مهم
head : سرگذاشتن به
head خط سر
head دارای سرکردن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head دربالا واقع شدن
head well مادر چاه
head سرفشنگ
head عناصر اولیه ستون
head پیش رو
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head well چاه پیشکار
head way پیشروی
head سر
head عمده
head ابتداء
head نوک
head دهانه
head راس عدد
head کله
head رئیس
head سالار عنوان
head موضوع
head منتها درجه موی سر
head فهم
head فرق سرصفحه
head سرستون
head سردرخت
head اصلی
head سرپل توالت ناو
head ارتفاع فشاری
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head دستشویی قایق بالای بادبان
head نوک پیکان
head افت
head راس
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head رهبری کردن مقاومت کردن
head دهنه ابزار
head بخش بالایی وسیله
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head دماغه
head عنوان مبحث
head هد
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
from head to f. ازسرتاپا
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head توپی کامل و سایر متعلقات
head انتهای میز بیلیارد
head عازم شدن سرپل گرفتن
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head ضربه با سر
head شبکه یا بدنه
recording head نوک ضبط
pudding head ادم کودن و نادان
round head برگردان
print head هد چاپ
round head سر گرد
raw head نوک خواننده
rivet head کله پرچ
read head هد خواندن راس خواندن
record head نوک ضبط
raw head نوک خواندن
pudding head بلید
read head نوک خواندن
raise its head پدید امدن
puzzle head که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
raise its head پیدا شدن
read head نوک خواننده
running head خط عنوان هرصفحه در متن
to knock head سجود
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
tension head بار کشش
the crown of the head فرق سر
ti lift one's head نیرو گرفتن
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
to gather head نیروگرفتن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
swelled head خودخواه
static head فشار ایستایی
scald head کچلی
sculptured head پیکره سر ادمی
sculptured head سردیس
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
shock head انبوه گیسو
shock head دارای موی فراوان
spear head گروه جلودار
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
spindle head سر هرزگرد
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
splash head پاشش گیر
head wind باد مخالف
head word کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
knurled head سر عدسی اج دار
lapping head سمبه توپ
lapping head سمبه فلزی
letter head سر کاغذ
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
long head دوراندیشی
long head زیرکی
lose one's head دیوانه شدن
lost head افت بار
lunk head ادم کله خر
magnetic head نوک مغناطیسی
knock one on the head مشت بر کله کسی زدن
knock on the head نقش بر اب کردن
knock on the head باطل کردن
head work کار فکری
head work فکر روشن
head work زینت مخصوص سنگ سرطاق
head's party گروه نظافت
heels over head وارونه
heels over head معلق
my head aches سرم درد میکند
it turned my head سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد
keep one's head above water رهایی یافتن
keep one's head above water قصر دررفتن
knock on the head خنثی کردن
magnetic head هد مغناطیسی
manufactured head سر ساخته شده
poise of head وضع قرار گرفتن سر روی تن
popy head خشخاش
pope head جاروب گردیا دسته دراز
poppet head پایه
poppet head گیره
poppet head طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
pressure head ارتفاع فشار
print head نوک چاپ
playback head وسیلهای که سیگنالهای ضبط شده روی رسانه ذخیره سازی را می خواند و آنها را به سیگنال الکترونیکی تبدیل میکند
piston head کف پیستون
piston head سرپیستون
mast head نوک دکل کشتی
movable head با نوک متحرک
moving head با نوک متحرک
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com