Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
healy picture completion test
ازمون تکمیل تصاویر هیلی
Other Matches
picture completion test
ازمون تکمیل تصویر
completion test
ازمون تکمیلی
number completion test
ازمون تکمیل اعداد
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
frank drawing completion test
ازمون تکمیل نقاشی فرانک
picture interpretation test
ازمون تفسیر تصاویر
picture arrangement test
ازمون تنظیم تصویرها
picture frustration test
ازمون ناکامی سنج تصویری
symonds' picture study test
ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
peabody picture vocabulary test
ازمون واژگان مصور پی بادی
completion
اجرا
completion
اتمام
completion
تکمیل
completion
انجام
completion
نقط ه تکامل چیزی
completion of a contract
انجام دادن قرارداد
completion of contract
امضای قرارداد
completion code
رمز اتمام
completion date
تاریخ تکمیل
completion date
تاریخ انجام کار
completion of a contract
انجام یک قرارداد
in progress of completion
در دست تکمیل
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
picture
تصور وصف
picture
نقاشی کردن
picture
روشن ساختن
To be in the know . To be in the picture .
وارد بودن ( مطلع وآگاه )
to picture
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
picture
سینما با عکس نشان دادن
picture
منظره
picture
عکس
picture
مجسم کردن
picture
دیدن شی یا صحنه
picture
تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
picture
و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
تصویر
self picture
خودانگاره
picture
ارسال تصویر روی خط تلفن
picture
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture
نمایش
[فیزیک]
[ریاضی]
motion picture
سینما
word picture
بیان یا شرح روشن
transter picture
عکس برگردان
picture rail
قابعکس
picture writing
خط تصویری
picture writing
تصویر نگاری
to picture to oneself
مجسم کردن
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
picture screen
صفحه تصویر
picture postcard
کارت پستال
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
folded picture
تصویر تا خورده
put someone in the picture
<idiom>
شرایط را شرح دادن برای کسی
picture book
کتاب عکس دار
The picture is not straight .
عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
string picture
روزنه کمان
You have come out well in this photo(picture).
ازمد افتادن
fancy picture
عکس خیالی
picture tube
لامپ تصویر
picture to oneself
پیش خود مجسم کردن
picture theatre
سینما نمایش گاه متحرک
living picture
پرده نقاشی
living picture
نمایش یاتصویر برجسته
picture palace
سینما
the picture of joy
مظهر خوشی
the picture of joy
خوشی مجسم
picture palace
نمایش گاه تصاویر متحرک
picture palace
جایگاه سینما
picture hat
کلاه زنانه لبه پهن
picture graph
نمودار تصویری
picture gallery
نگارخانه
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
to picture to oneself
تصور کردن
picture postcard
کارت پستال عکس دار
picture element
سازه تصویر
picture theatre
جایگاه سینما
picture element
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture element
عنصر تصویر
picture frame
قاب عکس
picture frequency
بسامد تصویر
picture frequency
فرکانس تصویر
picture signal
سیگنال تصویر
picture signal
علامت تصویر
picture processing
پردازش تصویری
picture gallery
اطاق نقاشی
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
clear picture
تصویر شفاف
clear picture
تصویر واضح
sharp picture
تصویر شفاف
sharp picture
تصویر واضح
noisy picture
تصویر همهمهای
Heisenberg picture
نمایش هایزنبرگ
[فیزیک]
snowy picture
صفحه نمایش پر از پارازیت
as pretty as a picture
<idiom>
مثل ماه شب چهارده
moving picture
سینما
moving picture
فیلم سینما
tricolor picture tube
لامپ تصویر سه لولهای
to paint a rosy picture of something
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
magnetic picture recording
ضبط تصویر مغناطیسی
To draw a check ( picture ) .
چک ( عکس ) کشیدن
three gun picture tube
لامپ تصویر سه لولهای
I am in the dark. Iam not in the picture.
من در جریان نیستم
slow motion picture
تصویر با حرکت اهسته
rozenzweig picture frustration study
ناکامی سنج مصورروزنزوایگ
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
test
امتحان محک
test
اختیار
test
ازمایش کردن
test
تست کردن ازمایش
test value
نمره ازمون
test
معاینه کردن
test
ازمایش کردن امتحان
f test
ازمون اف
test
امتحان کردن
test course
مسافت ازمایش
test
محک
test
معیار
self test
خودازمایی
test
محک زدن
self test
ازمایش خودکار
test
ازمودن کردن
t test
ازمون تی
test
امتحان
test
تست
test
امتحان
test
آزمایش
u test
ازمون یو
z test
ازمون " زی "
x o test
ازمون ضربدر و دایره
test
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test
آزمون
test
تست
test
آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test
اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test
بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
test
قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test
داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test
محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
to do a test
امتحان کتبی نوشتن
spiral test
ازمون مارپیچ
spinning test
تست ویژگیهای چرخش هواپیما
shop test
ازمایش کارگاهی
opposites test
ازمون کلمات متضاد
sorting test
ازمون دسته بندی
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
slump test
ازمایش فرو نشستن
oral test
ازمون شفاهی
ordering test
ازمون رده بندی
similarities test
ازمون شباهتها
nonlanguage test
ازمون غیر کلامی
spot test
ازمایش فوری
standardized test
ازمون میزان شده
one sided test
ازمون یکسویه
szondi test
ازمون زوندی
system test
ازمون سیستم
omnibus test
ازمون مختلط
occupational test
ازمون شغلی
substitution test
ازمون جانشین سازی
subjective test
ازمون غیرعینی
stripping test
ازمایش زدودگی
stripping test
ازمایش زدودن
objective test
ازمون عینی
stilling test
ازمون استیلینگ
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
nonverbal test
ازمون غیرکلامی
one tailed test
ازمون یک دامنه
post test
پس ازمون
shearing test
ازمون برشی
reasoning test
ازمون استدلال
rattler test
ازمایش تردی
rattler test
ازمایش تورق
random test
ازمایش پیشامدی
random test
ازمایش نامنظم
put to test
امتحان کردن
put to test
ازمودن
puncture test
ازمایش قدرت نارسانایی
proverbs test
ازمون ضرب المثلها
preliminary test
ازمایش مقدماتی
power test
ازمون قدرت
oseretsky test
ازمون اوزرتسکی
recall test
ازمون یاداوری
recognition test
ازمون بازشناسی
shear test
ازمایش برشی
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
performance test
ازمون عملکردی
performance test
ازمون عملی
self administering test
خودازما
sedimentation test
ازمایش تهنشینی
sampling test
ازمون نمونهای
saliva test
ازمایش بزاق دهان اسب
personality test
ازمون شخصیت
rorschach test
ازمون رورشاخ
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
rivet test
ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com