Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
heating effect	اثر گرمایشی
Other Matches
heating	گرمسازی
d.c. heating	گرمایش جریان دائم
heating	گرمایی
heating	سیستم حرارتی
heating value	گرمای سوختن
heating value	گرمای احتراق
Is there heating?	آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
heating value	ارزش گرمایی
heating	گرمایش
heating chamber	اطاق گرمکن
heating capacity	فرفیت گرمایش
heating blower	دمنده ی حرارتی
heating battery	باطری فیلامان
gas heating	گرمایش گاز
auxiliary heating	سیستمگرمایی
heating duct	محفظهآبداغ
in-floor heating	سیستم گرمایش از کف زمین
heating oil	سوختگرمازا
under slab heating	سیستم گرمایش از کف زمین
underfloor heating	سیستم گرمایش از کف زمین
dielectric heating	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
heating grille	محفظهگرماده
heating furnace	کوره حرارتی
heating coil	سیم پیچ حرارتی
heating current	جریان گرم کننده
induction heating	گرمایش القائی
heating voltage	ولتاژ گرمایش
heating wire	سیم حرارتی
heating zone	منطقه یا ناحیه حرارتی
impedance heating	گرمایشی امپدانسی
induction heating	گرمکن القائی
internal heating	گرمایش داخلی
internal heating	گرمایش خودی
heating unit	سازه گرمساز
heating tape	نور حرارتی
heating surface	سطح گرمایش
heating element	المان یا عنصر حرارتی
heating flame	شعله
heating flue	تنوره گربه رو
heating installation	تاسیسات حرارتی
heating jacket	ژاکت حرارتی
heating mantle	ژاکت حرارتی
heating power	توان حرارتی
heating resistor	مقاومت حرارتی
steam heating	ایجاد حرارت با بخار
preliminiary heating	پیش گرمکنی
central heating	گرمایش مرکزی
armature heating	گرم شدن ارمیچر
aerodynamic heating	افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
central heating	حرارت مرکزی
cathode heating time	مدت گرم سازی کاتد
high frequency heating	گرمایش فرکانس بالا
hot air heating	گرمایش هوا
pre heating time	مدت گرم شدن
induction heating coil	اندوکتور
induction heating apparatus	شوفاژ القائی
radiant tube heating	گرمایش لوله تابان
low voltage heating	گرمایش فشار ضعیف
central heating system	دستگاه حرارت مرکزی
indirect induction heating	گرمایش القایی غیرمستقیم
cooling/heating coils	فنرسردوگرم کننده
induction heating coil	بوبین گرمایش القائی
floor heating (system)	سیستم گرمایش از کف زمین
The heating doesn't work.	این سیستم حرارتی کار نمیکند.
The heating doesn't work.	این سیستم گرمایشی کار نمیکند.
continous heating furnace	کوره حرارتی دائمی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
heating/air conditioning equipment	تهویه
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی
by-effect	اثر فرعی
to go into effect	قانون شدن
by-effect	نتیجه جانبی
to take effect	کاربرد پذیر شدن
take effect <idiom>	قانونی درست شدن
to take effect	مجری شدن
effect and cause	معلول و علت
by-effect	اثر جانبی
to go into effect	قابل اجرا شدن
to take effect	قانون شدن
by-effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
to come into effect	مجری شدن
effect	نتیجه
with effect from	از تاریخ ...
effect	معنی
to come into effect	قابل اجراشدن
to take effect	قانونی درست شدن
effect	تاثیر
effect	اثر
after-effect	اثر ثانوی
after-effect	تاثیر بعدی
to the effect that	دایربراینکه
effect	انجام دادن
effect	معلول
cause and effect	علت و معلول
to this effect	باین معنی
to go into effect	قانونی درست شدن
effect	کارموثر اجراکردن
effect	مفهوم نیت
to this effect	ازاین قرار
effect	مفید
to take effect	قابل اجراشدن
to go into effect	کاربرد پذیر شدن
effect	اجرا کردن
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
to say something to the effect that ...	ابراز کردن خود دایربراینکه ...
effect	اجرا
What effect do you think the changes will have on you?	فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
effect	عملی کردن معلول
to take effect	قابل اجرا شدن
to the effect that	مبنی براینکه
come to effect	قابل اجرا شدن
to give effect to	عملی کردن
piston effect	اثر سنبهای
to carry into effect	بموقع اجراگذاشتن
to carry into effect	اجراکردن
to bring to effect	اجراکردن
seebeck effect	اثر زبک
screening effect	اثر پوششی
schottky effect	پدیده شوتکی
schottky effect	اثر شوتکی
ripple though effect	اثر بازدارنده
retarding effect	اثر تاخیری
restrictive effect	اثر کاهشی
restrictive effect	اثر انقباضی
redistribution effect	اثر توزیع مجدد
reactive effect	عکس العمل
ratchet effect	اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
ratchet effect	اثر برگشت ناپذیر
price effect	اثر قیمت
practice effect	اثر تمرین
pincushion effect	اعوجاج بالشتکی
pinch effect	اثر فشرده سازی
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
seebeck effect	پدیده زبک
shielding effect	اثر حفافتی
to bring to effect	انجام دادن
thermal effect	اثر گرمایی
thermal effect	اثر گرما
thermoelectric effect	اثر گرما- برق
tax effect	اثر مالیات
tau effect	پدیده تائو
surface effect	اثر سطح
substitution effect	اثر جانشینی
subsittution effect	اثر جانشینی
steric effect	اثر فضایی
skin effect	اثر پوست
skin effect	اثر سطحی
size effect	تاثیر اندازه
significant effect	اثر معنی دار
significant effect	اثر مهم
shot effect	اثر ساچمهای
shoaling effect	اثرات کم عمق
pigou effect	اثر پیگو
carry into effect	به اجرا در آوردن
carry into effect	انجام دادن
put into effect	واقعی کردن
put into effect	عملی کردن
put into effect	صورت گرفتن
put into effect	به انجام رساندن
put into effect	انجام دادن
put into effect	اجرا کردن
corn-effect	ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
side effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
carry into effect	اجرا کردن
carry into effect	واقعیت دادن
put into effect	به اجرا در آوردن
carry into effect	تحقق بخشیدن
put into effect	تحقق بخشیدن
carry into effect	جامه عمل پوشاندن
put into effect	جامه عمل پوشاندن
carry into effect	صورت دادن
put into effect	صورت دادن
carry into effect	تکمیل کردن
put into effect	تکمیل کردن
carry into effect	به انجام رساندن
carry into effect	عملی کردن
carry into effect	واقعی کردن
special effect	جلوههایویژه
sound effect	جلوههایصوتی
spillover effect	اثر فرعی
secondary effect	نتیجه جانبی
spillover effect	نتیجه جانبی
secondary effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
put into effect	واقعیت دادن
turning effect	اثر گردش
tunnel effect	پدیده تونلی
tunnel effect	اثر تونلی
torque effect	اثر ترک
secondary effect	اثر فرعی
unfavorable effect	اثر نامساعد
secondary effect	اثر جانبی
spillover effect	اثر جانبی
zener effect	اثر زنری
zener effect	اثر زنر
zeigarnik effect	پدیده زایگارنیک
zeeman effect	اثر زیمان
zeeman effect	اثر زیمن
wealth effect	"اثر پیگو "
wealth effect	اثر ثروت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com