Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
heavy current circuit
شبکه یا مدار جریان قوی
Search result with all words
heavy current circuit breaker
کلید قدرت
Other Matches
heavy current
جریان قوی
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
heavy current capacitor
خازن جریان قوی
heavy current line
خط جریان قوی
heavy current switch
کلید جریان قوی
heavy current condenser
خازن جریان قوی
current circuit
مدارجریان
current circuit
مسیر بسته جریان
alternating current circuit
مدار جریان متناوب
instantaneous short circuit current
جریان اتصال کوتاه لحظهای
maximum current circuit breaker
کلید قطع کننده جریان حداکثر
reverse current circuit breaker
مدارشکن جریان معکوس
instantaneous short circuit current
جریان اتصال کوتاه ضربهای
heavy
ابری
heavy
موج بزرگ
heavy
غلیظ خواب الود
heavy
فاحش
heavy
ابستن باردار
heavy
گزاف
heavy
شدید پرزور
heavy
گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy
مسیر پر از گل چسبنده
heavy
تیره
heavy
دل سنگین
heavy
سخت
heavy
سنگین
heavy
وزین
heavy
متلاطم
heavy
کند
heavy
زیاد سخت
heavy
گران
heavy handed
سنگین دست
heavy handed
خام دست
heavy handed
زشت
heavy handed
بی مهاره ت
heavy-handed
سنگین دست
heavy shapes
پروفیلهای سنگین
heavy-handed
خام دست
heavy-handed
بی مهاره ت
heavy-handed
زشت
we had a heavy p to day
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
heavy duty
مخصوص کارسنگین
heavy thunderstorm
طوفانشدید
heavy-set
سمین
heavy footed
دل سنگین
wing heavy
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
top heavy
سرسنگین وته سبک
top heavy
افتادنی غیر عملی
top-heavy
سرسنگین وته سبک
top-heavy
افتادنی غیر عملی
heavy drop
بارریزی سنگین
heavy drop
پرتاب بارسنگین با چتر
to weigh heavy
سنگین بودن
heavy goods
کالاهای سنگین
heavy footed
پاسنگین
heavy-set
کت و کلفت
heavy-set
چهارشانه و نسبتا چاق
heavy-set
فربه
heavy petroleum
نفتخام سنگین
heavy poll
ارا بسیار
heavy hammer
پتک
heavy goods
ماشین الات سنگین
heavy balance
قپان
heavy concrete
بتن سخت
heavy goods
محصول صنایع سنگین
heavy concrete
بتن سنگین
heavy cruiser
ناو زره شکن سنگین
heavy metal
فلز سنگین
heavy industries
صنایع سنگین
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
heavy footed
اهسته وسنگین درحرکت
heavy hearted
دلتنگ
heavy industry
صنایع سنگین
heavy accent
لهجه غلیظ
heavy breathing
دم زنی سخت
heavy armed
سنگین اسلحه
A heavy burden.
بارگران
heavy heart
<idiom>
احساس ناراحتی
heavy artillery
توپخانه سنگین
light heavy
نیم سنگین
heavy piece
سوار سنگین شطرنج
heavy alloy
الیاژ سنگین
with a heavy heart
با دلی غمگین
heavy-hearted
<adj.>
افسرده دل
heavy advertising
تبلیغات وسیع
heavy-handed
<adj.>
بی رحم
heavy-handed
<adj.>
بی ترحم
The traffic is heavy.
ترافیک سنگین است.
There is heavy traffic.
ترافیک سنگین است.
heavy traffic
ترافیک سنگین
heavy arm
سلاح سنگین
heavy weight
38+ کیلوگرم
heavy weight
001 کیلوگرم
heavy weight
18+ کیلوگرم
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
heavy shears
قیچی اهنبر
heavy water
اب سنگین
heavy machinery
ماشین الات سنگین
heavy oil
روغن سنگین
heavy particle
باریون
heavy soil
خاک سنگین
heavy particle
ذره سنگین
heavy sea
roughsea very : syn
heavy bag
کیسه شن تمرین بوکس
heavy sea
دریای خیلی خراب
heavy poll
رایهای زیاد
heavy plate
ورق فلزی سنگین
heavy hydrogen
هیدروژن سنگین
heavy hended
خام دست
heavy hended
سنگین دست
heavy weight
سنگین وزن
heavy weather
هوای خراب
heavy weather
هوای طوفانی
heavy weapon
سلاح و جنگ افزار سنگین
to sit heavy on the stomach
گوارا نبودن دیر هضم بودن
to lie heavy on one's heart
رنجه داشتن
to sit heavy on the stomach
سنگین بودن
heavy fire team
تیم اتشهای زمینی سنگین
heavy fighting is in progress
دارد
heavy fighting is in progress
جنگ سختی جریان
heavy duty revetment
پوشش با مقاومت زیاد
heavy duty relay
رله جریان قوی
to lie heavy on one's heart
معذب داشتن
operator of heavy machinery
اپراتور ماشین الات سنگین
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
heavy and light system
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
heavy-water reactor
رآکتورآبسنگین
heavy duty boot
نیمچکمه
moderator: heavy water
آبسنگینمعتدل
heavy assault weapon
جنگ افزار هجومی سنگین
light and heavy system
روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
cold heavy water
هوایخنکسنگین
to lie heavy on one's heart
بار سنگین بر دل بودن
heavy zinc coating
روش کاری روی سنگین
To have a heavy heart. To be distressed.
دلتنگ بودن
Lead is a heavy metal.
سرب فلز سنگینی بارید
To bear heavy expenses.
سرب فلز سنگین وزنی است
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
To incur some heavy expenses.
مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
pressurized heavy water
فشارهوایداخلآبسنگین
This car is heavy on petrol ( gas ) .
این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
coolant: pressurized heavy water
خنککنندهآبسنگین
heavy drifting snow at ground level
بارشبرفسنگیندرسطحزمین
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .
توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
not circuit
مدار نفی
or circuit
مدار OR
not circuit
مدار نقض
circuit
دوره
circuit
پیست اتومبیلرانی
circuit
پیست اسبدوانی
circuit
حوزه صلاحیت دادگاه
circuit
حوزه قضائی
circuit
مدار جریان
circuit
اتصال الکتریکی
circuit
مسیر گردش
circuit
دایره
circuit
جریان الکتریکی
circuit
مسیر
circuit
حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit
گردش
circuit
جریان حوزه
circuit
اتحادیه کنفرانس
circuit
مدار
circuit
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuit
احاطه کردن
circuit
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuit
طرح گرافیکی یک مدار
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuit
وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit
نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuit
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuit
یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuit
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuit
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
filed circuit
مدار میدان
main circuit
مدار اصلی
magnetic circuit
مدار مغناطیسی
inverting circuit
مدار معکوس کننده
measuring circuit
مدار سنجش
phantom circuit
مدار فانتوم
micrielectronic circuit
مدار میکروالکترونیکی
microphone circuit
مدار میکروفن
modulation circuit
مدار مدولاسیون
phantom circuit
مدار دو خطه تلفنی
logic circuit
مدار منطقی
local circuit
مدار محلی
internal circuit
حلقه داخلی
line circuit
مدار سیگنال
polyphase circuit
مدار چندفاز
line circuit
جریان شبکه
line circuit
مدار خطی
plate circuit
مدار صفحه اند
metallic circuit
مدار فلزی
linear circuit
مدار خطی
mosatble circuit
مدار تک پایا
multidrop circuit
شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com