Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
English
Persian
held in undivided shares
مشاع
Other Matches
by way of undivided shares
undivided
by undivided shares
به نحو اشاعه
actual job
[job held]
[occupation held]
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
undivided
باتمرکزکامل
undivided share
حصه مشاع
undivided profit
سود تقسیم نشده
held
نگاهداشته شده
held
نگاهداشته
held in common
مشترک
hand held
دستی
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
held in common
مشاع
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
held ball
گرفتن همزمان توپ
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
Commemoration services were held .
مراسم یاد بودانجام شد
hand held computer
کامپیوتر دستی
My car is held up at the customs .
اتوموبیلم ؟ رگمرک معطل مانده
They held me culpable for the accident.
آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
The police held the crowd back.
پلیس جمعیت را عقب زد
Ferdowsi is held in the greatest respect.
فردوسی مورد احترام فراوان است
He held me up
[slowed me down]
for a long time.
او
[مرد]
من را خیلی معطل کرد.
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shares
تسهیم کردن
shares
سهم بردن
shares
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
shares
فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
shares
قیچی کردن
shares
دانگ
to go shares
عادلانه بخش کردن
shares
فرض
shares
تقسیم کردن
shares
بخش کردن
shares
بهره قسمت
shares
بخش
shares
حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
shares
دایرکتوری
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shares
یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shares
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shares
برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
shares
حصه
shares
توسط کاربران دیگر شبکه است
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares
سهم
shares
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shares
استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
shares
باس مورد استفاده
shares
شرکت داشتن در سهم بردن
unissued shares
سهام منتشر نشده
subscriber of shares
پذیره نویس سهام
registered shares
سهام بانام
qualifying shares
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
ordinary shares
سهام عادی
preferential shares
سهام ممتازه
c. prefrential shares
سهامی که سود پس افتاده انهایکی باسود جاری انهاپرداخته شود
granger shares
سهام راه اهن غله
bearer shares
سهام بی نام
joint shares
سهام مشترک
non cash shares
سهام غیر نقدی
non registered shares
سهم بی اسم
preference shares
سهام ممتاز
preference shares
سهام ممتازه
preferred shares
سهام ممتاز
preferred shares
سهام مقدم
privileged shares
سهام ممتاز
conversion of shares
تبدیل سهام
gilt edged shares
سهام ممتازه
reduction of shares of the heirs
عول
heirs having fixed shares
ذوالفرائض
A man who pays promplty shares in others .
<proverb>
آدم خوش یساب شریک مال مردم است .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com