Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English
Persian
helicopter pilot
خلبان هلیکوپتر
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
helicopter pilot
خلبان چرخبال
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
Other Matches
helicopter
chopper :syn
helicopter
چرخش در هوا
helicopter
هلیکوپتر
attack helicopter
هلیکوپتر تک ور
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
compound helicopter
هلی کوپتر مرکب
armed helicopter
هلی کوپترتوپدار
army helicopter
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
attack helicopter
هلیکوپتر تک
scout helicopter
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
helicopter hangar
آشیانههلیکوپتر
helicopter gunship
هلیکوپترمسلح
helicopter wave
گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
lift helicopter
هلی کوپترحمل و نقل
lift helicopter
هلی کوپتر باری
helicopter lane
کریدور پرواز هلیکوپتر کریدور ازاد عبور هلیکوپترها
helicopter wave
موج هلیکوپترها
helicopter carrier
ناو هلیکوپتر بر
drone antisubmarine helicopter
هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
helicopter flight deck
عرشهپروازهلیکوپتر
helicopter breakup point
نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
helicopter rescue net
تور نجات هلیکوپتر
helicopter rescue strop
کمربند نجات هلیکوپتر
helicopter double rescue harness
کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
first pilot
سرخلبان سرملوان
pilot
راهنمای ناو راهنمایی کردن
first pilot
خلبان اول
pilot
خلبان
pilot
راندن ازمایشی
pilot
رهبری کردن خلبانی کردن
pilot
پیلوت چراغ راهنما
pilot
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot
لیدر
pilot
رهبر
co-pilot
کمک خلبان
pilot
ناوبری کردن
pilot
راهنمای ناوبری
pilot
پیلوت
pilot
زبان پایلوت
pilot
Teaching or InquiryLearning Programming یک زبان برنامه نویسی
pilot
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
co pilot
کمک خلبان
pilot
ناخدا
pilot
راننده قایق روی یخ
pilot
راننده
pilot's trace
کالک دستی خلبان
pilot's trace
کالک راهنمای خلبان هواپیما
pilot valve
سوپاپ تنظیم
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
pilot study
بررسی مقدماتی
pilot rudder
تیغه سکان مانور ناو
pilot production
تولید نمونه
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
pilot plant
کارخانه نمونه
reference pilot
نمونه مرجع
pilot lights
افروزک
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
paragliding pilot
خلبانپاراگلایدور
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
pilot lights
پیلوت
pilot lights
شمعک
pilot plant
کارگاه نمونه
pilot officer
ستوان دوم هوایی
pilot cell
پیل راهنما
pilot burner
پیلوت
pilot burner
چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
pilot brush
زغال راهنما
pilot book
direction sailing
pilot bearing
بلبرینگ لغزنده
pilot bearing
بلبرینگ کلاج
pilot ballon
بالون اکتشافی
pilot charges
هزینههای راهنما
one should not drop the pilot
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
coast pilot
کتاب راهنمای ساحلی راهنمای ساحلی
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
pilot chart
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
pilot motor
موتور کوچک
pilot model
مدل ازمایشی
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
pilot model
نمونه ازمایشی
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pilot master
سر راهنما
pilot house
اطاق سکان
pilot lamp
لامپ پیلوت
pilot lamp
لامپ کنترل
pilot lamp
لامپ خبر
pilot house
پل فرماندهی
pilot injection
تزریق مقدماتی
pilot line production
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
clutch pilot bearing
بلبرینگ کلاچ
clutch pilot bearing
زغال کلاچ
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
pilot gas tube
پیلوتلولهگاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com