English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
herd book نسب نامه حیوانی
Other Matches
herd گله
herd دسته شدن
herd رمه
herd گروه
herd جمعیت
herd گردامدن
herd جمع شدن
herd متحد کردن گروه
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
the herd instinct حس اجتماعی
the herd instinct تمایل بگروه
swan herd غوچران
swan herd غوبان
neat herd گاوچران
ride herd on <idiom> از نزدیک دیدن وکنترل کردن
herd instinct غریزه جمع گرایی
book one جلد نخستین
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book بداخلاق
book one کتاب نخست
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
this book is yours این کتاب مال شما ست
book value بهای دفتری
book value ارزش ثبت شده در دفتر
book value ارزش دفتری
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
with out book برون سند کتابی ازبر
very many book کتابهای خیلی زیاد
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book کتاب من اینها
here is my book اینست کتاب من
your book کتاب شما
your book کتابتان
by the book کتابی
by the book ازروی کتاب
the book is out of p کتاب تمام شده است
the a of a book خوانندگان کتابی
book درکتاب یادفترثبت کردن
book رزرو کردن توقیف کردن
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book شماره بازیگرخطاکار
that is my book این
that book این کتاب
book ثبت کردن
book کتاب
that is my book کتاب من است
book فصل یاقسمتی از کتاب
book مجلد دفتر
to book something چیزی را سفارش دادن
that book ان کتاب
book دفتر
to book something چیزی را رزرو کردن
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
telephnone book دفتر تلفن
white book کتاب سفید
service book کتب دعا
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
to bind a book صحافی کردن یک کتاب
woman of the book کتابیه
word book کتاب لغت
year book سالنامه
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
time book دفتر ثبت ساعات کار
tou book لباس تکواندو
waste book دفتر باطله
text book کتاب درسی
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
letter book رونوشت نامه
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
the book is my property کتاب مال من است
to consult a book از کتاب فال گرفتن
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
to bring to book بازخواست کردن از
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
service book کتب مذهبی
text book کتاب اصلی دریک موضوع
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
text book رساله
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
thank tou for that book متشکرم
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
the book is print کتاب زیر چاپ است
telephone book دفتر تلفن
book keeping حسابداری [حسابداری]
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
when reading a book در حال خواندن کتابی
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
word book واژه نامه
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
book a seat جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
word book دیکشنری
word book لغت نامه
word book فرهنگ لغات
word book قاموس
word book کتاب لغت
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book رخداد نگاشت
log book دفتر رخدادهای روزانه
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book کتاب کاریکاتور
book plates برچسب کتاب
book plate برچسب کتاب
book of matches جعبهکبریت
bound book کتابپربرگ
spine of the book تیرهپشتیکتاب
To bind a book. کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
cookery book کتابآشپزی
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
reference book کتابمرجع
gun book دفترچه خدمت توپ
bring to book بازخواست کردن از
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور حضرت داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account دفترحساب
book of account دفتر روزنامه
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book کتاب کلاسی
bell book دفتر موتورخانه
cheque book دفترچه چک
book of account دفتر کل
book move حرکت کتابی شطرنج
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
account book دفتر حساب
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
statute book قوانین موضوعه
statute book کتاب قانون
statute book کتاب نظامنامه
prayer book دعانامه
prayer book نماز نامه
blank book دفترسفید
blank book کتابچه
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
book marker چوب الف
book marker نشان لای کتاب
book making شرطبندی
book learning علم کتابی
cash book دفتر نقدی
book keeper دفتردار
book draw تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
book debts بدهی دفتری
book cost هزینه ثبت شده در دفتر
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
blue book کتاب ابی
blue book هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
prayer book کتاب نماز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com