English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English Persian
herringbone gear چرخ دندانه جناغی
Other Matches
herringbone جناقی
herringbone tooth دندانه ی جناغی
herringbone pattern طرح جناغی
herringbone step صعود جناقی
herringbone parquet کفپوشزیگزاگ
herringbone stitch کوکجناقی
gear in درگیری دو چرخ دنده
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
in gear اماده
gear in درگیر شدن
in gear دایر
to go out of gear مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear خراب شدن
to gear up باعوض کردن دنده تندکردن
out of gear ازهم سواشده
out of gear ازدنده بیرون افتاده
out of gear خراب
to gear down باعوض کردن دنده کندکردن
in gear اماده حرکت
gear انتقال دادن
gear پوشانیدن
gear کردن اماده کارکردن
gear پوشش دنده دار
gear الات جامه
gear افزار
gear ادوات
gear اسباب لوازم
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
gear دنده
gear جعبه دنده
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
reduction gear چرخ دنده کاهنده
reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
running gear قسمت حرکت کننده ماشین
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
planetary gear دنده خورشیدی
reduction gear جعبه دنده تبدیل سرعت
planetary gear چرخ دنده سیارهای
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
spur gear چرخ دندانه دار
rocker gear تنظیم جاروبک
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
head gear روسری
head gear کلاه تمرین بوکس
helical gear چرخ دنده حلزونی
spiral gear چرخ دنده حلزونی
high gear دنده قوی خودرو
hoisting gear چرخ دنده بالابر
pull gear چرخ دنده بالابر
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear ارابه فرود
loose gear چرخ دندانه هرزگرد
low gear دنده کندکن
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
head gear پوشش سر
spur gear دنده ملخی
worm gear دنده حلزونی پیچ حلزونی
gear cable کابلچرخدنده
gear housing پوششچرخدنده
gear wheels چرخ های دندانه دار
riot gear نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> عجله کردن
high gear <idiom> آخر سرعت
gear box جعبه دنده گیرباکس
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
gear stick دسته دنده اتومبیل
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing gear لباس شنا [حمام]
gear wheels چرخ دنده ها
worm gear دنده مورب
worm gear دنده مارپیچی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear دنده فرمان
steering gear دنده سکان
steering gear جعبه دنده فرمان
steering gear جعبه فرمان
step up gear چرخ دنده افزاینده
sun gear چرخ دنده خورشیدی
switch gear وسیله اتصال
synchromesh gear گیربکس سنکرون
timing gear چرخ دنده میل بادامک
worm gear چرخ دنده حلزونی
training gear گردونه در سمت
transmission gear چرخ دنده انتقال
tumble gear چرخ واسطه
tumble gear چرخ دنده واسطه
valve gear مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
reverse gear دنده معکوس
crank gear چرخ دنده سر میل لنگ
crown gear چرخ دنده محدب
differential gear دنده عقب اتومبیل
driving gear چرخ دنده محرک
chaffing gear وسایل ضد سایش
elevating gear چرخ دندانه بالابر
elevator gear گردونه در ارتفاع
exhaust gear چرخ دندانه خروجی
external gear تاج دندانه خارجی
fishing gear اسباب ماهیگیری
flight gear لباس پرواز
four gear drive گیربکس چهار دنده
foxer gear صداساز
foxer gear وسیله تولید صدا
fuse gear متعلقات فیوز
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
compasition gear چرخ دنده مرکب
change gear چرخ دندانه تبدیل
arrester gear سیم نگهدارنده
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
control gear دستگاه کنترل
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear سرسره قایق
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear دنده مورب
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear چرخ دنده مخروطی
bevel gear چرخ دندانه مخروطی
breathing gear ماسک تنفسی
breathing gear وسیله تنفسی
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
gear blank چرخ دنده کار نکرده
gear level دسته دنده
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear pump پمپ دندهای
gear quadrant ماهک جعبه دنده
gear pump پمپ روغن دندهای
gear cutter فرز
gear cutter دنده تراش
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear friction اصطکاک چرخ دنده
gear guard جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear grinder ماشین پرداخت چرخ دنده
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear case پوسته جعبه دنده
gear case جعبه دنده
gear level تبدیل کردن
gear box گیربکس
gear wheel چرخ دنده
mess gear وسایل غذاخوری
gear box جعبه دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
gear cluster مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear brake ترمز سیستم انتقال
bevel gear planer دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
bevel gear drive جعبه دنده مخروطی
gear lubricant oil روغن گیربکس
hour angle gear ساعتدندهدارگوشهای
main landing gear ترمزاصلیفرود
nose landing gear ترمزفروددماغه
The car is in the reverse gear. اتو موبیل توی دنده عقب است
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
automobile gear transmission گیربکس اتومبیل
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
aircraft arresting gear جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
front landing gear ترمزجلوییفرود
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
worm gear mechanism مکانیزم چرخ دنده حلزونی
switch gear cabinet شالت شرانک
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
double helical gear چرخ دندانه مارپیچی دوبل
low supercharger gear دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
eight speed gear drive گیربکس هشت دنده
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
gear change box گیربکس
starter gear ring چرخ دنده استارتر
speed reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
switch gear cabinet قفسه کلیدها
bevel gear generator ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
gear change box جعبه تعویض دنده
bevel gear hob دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
internal gear pump پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
steering gear housing بدنه جعبه فرمان
gear friction losses تلفات اصطکاکی جعبه دنده
bevel gear grinder دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
change gear mechanism مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
steering column gear change اتصال چرخ دنده فرمان
automatic gear cutting machine ماشین فرز چرخ دندانه
variable speed gear drive گیربکس قابل تنظیم
magnetic anomaly detection gear دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
helical tooth bevel gear چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
hand brake gear housing دستهترمزموتورکابین
bell type distributing gear زنگ کوره بلند
air operated tipping gear چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com