English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
high bred اصیل
high bred باتربیت
Other Matches
bred پروردن
well-bred با تربیت تربیت شده
well bred خوش جنس
thorough bred اصیل
well bred با تربیت
thorough bred خوش جنس
thorough bred سر کش
bred باراوردن
bred پروراندن
ill bred بی ادب
cross bred در رگه
ill-bred بی تربیت
low bred پست
half bred دورگه
half bred بی تربیت
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
low bred بی تربیت
true bred اصیل
true bred با تربیت
ill bred غیر متمدن بد تربیت شده
ill bred بی تربیت
cross bred پیوندی
what is bred in the bone will come out in the flesh <proverb> عاقبت گرگ زاده گرگ شود
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high (1 9 to 36) بلند
high value قیمتی
very high ارتفاع خیلی بالا
on high به اسمان
on high در بالا
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
on high در اسمان
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high value گران قیمت
high متعال رشید
high بوگرفته
high بالا
high اندکی فاسد
high باصدای بلند
high فراز
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high بلند
high مرتفع
high عالی
high جای مرتفع
high بلند پایه
high زبان سطح بالا
high سخت گران
high بزرگ
high عظیم
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high واچرخه
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
to be in a high feather سرخلق بودن
to fly high بلندپروازی کردن
high impedance امپدانس بالا
high minded بامناعت
high hurle مانع بلند
high moral روحیه عالی
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high money پول گران
high minded بزرگ منش
high minded مغرور
high interest بهره گران
mast high پرچم افراشته
mast high تمام افراشته
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high line پل رابط اصلی
high limit حد نهایی
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high lights نکات مهم
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high light نکات برجسته یا جالب
mean high water مد میانگین
mean high water اب بالای میانگین
high land زمین کوهستانی
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high interest بهره سنگین
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high horse پر افاده
to fly high بلندهمت بودن
high-pitched متعال
high-pitched زیر
high-class درجه یک
high-class مرغوب
high-class کهبد
high-class والا مقام
high-class از طبقات بالا
high-class بلندپایه
high seas دریاهای باز
high wires سیم بندبازی
high-pitched ارجمند
high-pitched هیجان زده
high-pitched شوریده
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high-rise ساختمان بلند
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered توانمند
high-powered پر توان
high-powered پر زور
high-powered پر نیرو
high-pitched میان فراز
high-pitched بسیار شیبدار
high wire سیم بندبازی
high life نوعی رقص تند
high life زندگی پر ریخت و پاش
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
high grown بلند بالا
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high handed مکارانه
high hat کلاه بلند
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high grade قوی
high grade مرغوب
high life زندگی شیک و پر تجمل
high jinks جشن و بیا و برو
high jinks سروصدا و شادی
high jinks جست و خیز
high jinks جشن و پایکوبی
with a high hand امرانه
high gear دنده قوی خودرو
high gloss پر جلاء
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high horse مغرور
high priest کشیش اعظم
high road جاده عمده
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high sea دریای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
high seas دریای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high seasoned پرادویه
high road شاهراه
high resolution وضوح بالا
high priest کاهن اعظم
high proof سنگین
high proof تند
high proof برنده
high tender مزایده
high ranking عالی رتبه
high relief نقوش برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high resistance پر مقاومت
high resistance پرمقاومت
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high souled با جرات
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high tender به مزایده گذاشتن
high storage انباره بالا
high tension فشارقوی
high strung بسیار حساس
high strung عصبانی
high strung کوک
high temperature دمای بالا
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high souled با همت
high speed سریع السیر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed دنده سریع
high spin پرچرخش
high spin چرخش زیاد
high spin پر اسپین
high spirited جسور
high spirited متکبر
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high tension فشار قوی
high moral روحیه قوی
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high potential فشار قوی
high yield پربازده
high yield با بازده زیاد
high yield پر بازده
high wrought شدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com