English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
high fidelity amplifier تقویت کنندههای فا
high fidelity amplifier امپلی فایرهای فا تقویت کننده باکیفیت عالی
Other Matches
high fidelity ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
high fidelity دستگاه گیرنده عالی وخوش صدا
high fidelity receiver گیرنده رابط
high fidelity music reproducing system سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
high frequency amplifier تقویت کننده فرکانس بالا
fidelity هماندهی
fidelity صحت
fidelity صداقت
fidelity راستی
fidelity درستی
fidelity وفاداری
fidelity فیدلیتی
signal fidelity وفاداری علائم
to swear fidelity to somebody به کسی قول وفاداری دادن
y amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف عمودی
amplifier تقویت کننده
amplifier مدار الکترونیکی که قدرت یک سیگنال را افزایش میدهد
amplifier بلند گو
amplifier تقویت کنندهء برق
amplifier نیروافزا
amplifier فزونساز
amplifier فزون ساز
x amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
audio amplifier فزونساز صوتی
amplifier tube لامپ فزون ساز
magnetic amplifier تقویت کننده مغناطیسی
light amplifier تقویت کننده ی نور
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
linear amplifier تعویض کننده خطی
audio amplifier امپلی فایر صوتی
line amplifier تقویت کننده خط
class a amplifier فزون ساز درجه ا
input amplifier تقویت کننده ورودی
bandpass amplifier فزونساز پالاییده
cascode amplifier فزون ساز کاسکودی
chrominance amplifier فزون ساز رنگ تابی
class ab amplifier فزون ساز درجه ا ب
class b amplifier فزون ساز درجه ب
class c amplifier فزون ساز درجه سی
differential amplifier تقویت کننده تفاضلی
feedback amplifier تقویت کننده فیدبک
back of the amplifier آمپیلیفایرعقبی
impluse amplifier تقویت کننده ضربه جریان
input amplifier تقویت کننده اولیه
audio amplifier تقویت کننده صوتی
intensity amplifier تقویت کننده شدت روشنایی
sweep amplifier فزون ساز روبنده
operational amplifier تقویت کننده محاسباتی
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
output amplifier تقویت کننده خروجی
z axis amplifier تقویت کننده محور "زد"
y axis amplifier تقویت کننده محور ایگرگ
voltage amplifier تقویت کننده ولتاژ
voltage amplifier امپلیفایر ولتاژ
video amplifier دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
video amplifier فزون ساز ویدئو
video amplifier تقویت کننده تصویری
multiple amplifier تقویت کننده چند طبقه
pulse amplifier تقویت کننده پالس
tube amplifier تقویت کننده لامپی
triode amplifier فزون ساز سه قطبی
relay amplifier تقویت کننده امدادی
sense amplifier تقویت کننده حسی
x axis amplifier تقویت کننده محور ایکس
broadband amplifier فزونساز باند گسترده
main amplifier تقویت کننده اصلی
magnetoresistive amplifier تقویت کننده مغناطیسی
microphone amplifier تقویت کننده میکروفن
magnetic amplifier تقویت کننده مغناطیسی ترانسدورکتور
magnetic amplifier امپلیفایر مغناطیسی
power amplifier تقویت کننده قدرت
modulated amplifier مرحله فزون ساز تحمیلی
sound volume amplifier تقویت کننده شدت صوت
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
low pass amplifier تقویت کننده پایین گذر
push pull amplifier تقویت کننده پوش- پول
frequency selective amplifier تقویت کننده سلکتیو فرکانس
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier فزونساز بسامد واسطه
microphone pre amplifier پیش فزون ساز میکروفون
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
low frequency amplifier تقویت کننده فرکانس پایین
public address amplifier فزون ساز بلندگوی اجتماعات
audio frequency amplifier فزونساز صوتی
beam power amplifier tube لامپ فزونساز اشعهای
very high ارتفاع خیلی بالا
high (1 9 to 36) بلند
on high به اسمان
high value قیمتی
high value گران قیمت
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
on high در بالا
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
on high در اسمان
high واچرخه
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high بزرگ
high سخت گران
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high ت
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high متعال رشید
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high مرتفع
high فراز
high عالی
high عظیم
high خیلی بزرگ
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high جای مرتفع
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high بلند پایه
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high زیاد
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high بلند
high minded مغرور
high moral روحیه عالی
high moral روحیه قوی
high money پول گران
high and dry <idiom> استاندارد
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high and mighty <idiom> متکبر
high minded بزرگ منش
high minded بامناعت
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high lights نکات مهم
high limit حد نهایی
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high line پل رابط اصلی
high light نکات برجسته یا جالب
mean high water مد میانگین
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high and low <idiom> هرجایی ،هرمکانی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
mast high تمام افراشته
mast high پرچم افراشته
high gear <idiom> آخر سرعت
high land زمین کوهستانی
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high grown بلند قد
high grown بلند بالا
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grade قوی
high grade مرغوب
high tender مزایده
high tender به مزایده گذاشتن
high grade عالی
high grade درجه اعلی
high tension فشار قوی
high gloss پر جلاء
high gear دنده قوی خودرو
high tension فشارقوی
high-heeled کفشپاشنهبلند
high horse پر افاده
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high-handed <idiom> رئیس بازی درآوردن
high interest بهره سنگین
high interest بهره گران
(the) high life <idiom> زندگی تجملاتی
high seas <idiom> اقیانوس
high impedance امپدانس بالا
high hurle مانع بلند
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high horse مغرور
high hat افاده کردن
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high hat کلاه بلند
high handed مکارانه
high handed خودخواهانه
high handed امرانه
mean high water اب بالای میانگین
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high wrought صنعتی
high wrought پرکار
high wing بال بالا
high watermark نشان بلندترین ترازاب
high watermark بالاترین نشان اب
high voltage ولتاژ بالا
high volatility تغییر پذیری بالا
high priced گران بها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com