English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
high focal plane buoy ارتفاعکانونیپروانهراهنمایشناور
Other Matches
focal plane افق مار بر کانون عدسی
focal plane افق کانونی
focal plane صفحه کانونی
focal plane shutter صفحهروم دریچهعدسی
focal موضعی
focal وابسته بکانون
focal مرکزی
focal کانونی
focal مهم
focal مربوط به کانون عدسی
focal epilepsy صرع کانونی
focal length فاصله کانونی دوربین یاعدسی
focal length طول کانونی
second focal room دومیناتاقمرکزی
focal distance فاصله کانونی
focal length فاصله کانونی
focal line خط مرکزی
focal spot کانون
focal surface سطح کانون
focal point کانون توجه
first focal room اولیناتاقمرکزی
focal seizure حمله صرعی موضعی
focal point علاقه - سرگرمی
calibrated focal lenght فاصله کانونی تنظیم شده
image focal point کانون تصویر
to buoy something [up] به کسی [چیزی] الهام بخشیدن
buoy روی اب نگاهداشتن
to buoy something [up] به کسی [چیزی] دل دادن
can buoy بویه استوانهای
buoy جسم شناور
buoy کویچه روابی
buoy رهنمای شناور
buoy شناور ساختن
to buoy something [up] چیزی را به میزان بالا آوردن
to buoy something [up] چیزی را بالا روی آب آوردن
buoy بویه
buoy بویه دریایی
buoy راهنمای شناور در اب
position buoy بویه موقعیت
pillar buoy پایهشناور
conical buoy شناورمخروطی
position buoy بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
quarantine buoy بویه قرنطینه
reflector buoy بویه بازتاب
reflector buoy بویه بازتابنده
danger buoy بویه خطر
ring of the buoy shackle bouy
anchor buoy بویه لنگر
spar buoy بویه میلهای
dan buoy بویه نشانه
light buoy راهنمای شناور چراغدار
life buoy حلقه نجات غریق
life buoy بویه نجات
life buoy حلقه نجات
sea buoy بویه طرف دریا
wreck buoy نشانه کشتی غرق شده
wreck buoy بویه کشتی غرق شده
spar buoy بویه تیر مانند
cylindrical buoy شیاراستوانهای
breeches buoy بویه نجات
anchorage buoy بویه لنگرگاه
nun buoy بویه مخروطی
buoy pendant زنجیر مهار بویه
buoy shackle بخوی بویه
buoy tender کشتی بویه گذار
buoy tender ناو بویه گذار
mooring buoy بویه مهار
mooring buoy بویه لنگر
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
port hand buoy بویه سمت چپ
starboard hand buoy بویه سمت راست
telegraph cable buoy بویه کابل
mid channel buoy بویه میان گذرگاه
short scope buoy بویه پایه کوتاه
short scope buoy بویه شناور قائم
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
plane صاف هواپیما
plane مسطح
plane سطح مستوی
plane صفحه
to plane a way or down بارنده صاف کردن
plane رویه هموار
plane رنده
plane سطح صاف
plane سطح هموار
plane سطح تراز مسطح
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane صاف مسطح
plane هموار
plane جهش شبیه پرواز سطح تراز
z-plane صفحه مختلط [ریاضی]
plane افقی سطح افق افقی کردن
plane هواپیما
plane رنده کردن
plane با رنده صاف کردن
plane صاف کردن پرواز
datum plane افق مبنا
jointing plane رنده دستگاه
sea plane هواپیمایی دریایی
jack plane رنده درشت تراش
datum plane سطح مبنای اب دریا
jack plane رنده دستگاه
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
inclined plane سطح مورب
inclined plane سطح شیبدار
inclined plane سطح شیب دار
incline plane غفلت گاه
incline plane سطح مایل
plane of incidence صفحه تابش
datum plane سطح مبنای ارتفاع
jointing plane رنده بلند
rebate plane رنده کام کنی
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
moulding plane رنده ابزار
chord plane صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
cleavage plane سطح مرزی
compass plane رنده سینه
middle plane صفحه میانتار
cross plane رنده کردن
crossing plane سطح تقاطع
crystal plane سطح کریستالی
crystal plane سطح بلوری
crystal plane صفحه بلور
cutting plane صفحه برش
dado plane رنده کام کنی
incidence plane صفحه تابش
image plane سطح تصویر
transverse plane صفحه عرضی
smoothing plane رنده پرداخت
smoothing plane رنده دو تیغ
horizontal plane صفحه افقی
toothing plane رنده خشخاش
stick plane رنده میله دار
stick plane رنده با تیغه گرد
symmetry plane صفحه تقارن
this line is p to that plane این خط نسبت به ان سطح عموداست
plane guard ناوگارد نجات
tooth plane رنده دندانه دار
toothing plane رنده خط گیری
torpedo plane هواپیمای اژدر افکن
smooth with the plane رنده کردن
smooth plane رنده صاف کاری
transverse plane صفحه افقی
jack plane رنده بزرگ
horizontal plane صفحه عرضی
slant plane صفحه مسیر هدف
frontal plane سطح تاجی
glide plane سطح لغزش
grooving plane رنده کام کنی
grooving plane رنده شیار
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
slip plane سطح لغزش
hand plane رنده کردن دستی
core plane صفحه چنبره ها
normal plane توزیع نرمال
plane table سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
complex plane صفحه مختلط [ریاضی]
rabbet plane رنده دو راهه
rabbet plane رنده کام کنی
reflection plane صفحه بازتاب
reflection plane صفحه انعکاس
plane of bending صفحه خمش
plane of asymmetry سطح مسیر لغزش انحرافی
plane of asymmetry سطح انحراف مسیر
plane projection طرحمسطح
plane figure شکل مسطح
plane knife تیغه رنده
plane iron تیغه نجاری
plane [Platanus] درخت چنار
plane of departure سطح قائم مسیر گلوله
polarization plane صفحه قطبش
plane polarized تابشهای الکترومگنتیک
plane of symmetry صفحه تقارن
plane of symmetry سطح تقارن
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
plane of rotation سطح دوران
plane of reflection صفحه بازتاب
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
plane of fire سطح تیر
plane of departure سطح قائم تیر
plane tree درخت چنار
What time does the plane take off? چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
plane wave موج صفحهای
To board a plane. سوار هواپیما شدن
plane wave موج مسطح
routing plane رنده تهرند
routing plane رنده کفرند
plane iron تیغ رنده
diving plane پرهزیردریایی
adjustable plane رنده درجه دار
air plane هواپیما
air plane طیاره
passenger plane هواپیمای مسافربری
attack plane هواپیمای تک
back plane یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
sash plane رنده بغل
battle plane هواپیمای جنگی
bedding plane بستره
rolling plane صفحه غلطشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com