English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
high impedance امپدانس بالا
Search result with all words
high impedance relay رله پیچک دار
high impedance relay رله باامپدانس زیاد
high impedance rotor رتور امپدانسی
high impedance winding سیم پیچی با مقاومت زیاد
high input impedance circuit مدار با امپدانس ورودی زیاد
Other Matches
impedance مقاومت جریان متناوب امپدانس
impedance پاگیرایی
impedance اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
impedance امپدانس
impedance مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
impedance مقاومت فاهری
impedance ناگذرایی
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
impedance voltage ولتاژ اتصال کوتاه
impedance triangle مثلث اتصال کوتاه
impedance triangle مثلث مقاومت ها
impedance triangle مثلث ناگذرایی
impedance transformation تبدیل امپدانس
impedance relay رله ی امپدانس
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
impedance ratio نسبت امپدانس
impedance operator اپراتورامپدانس
impedance operator اپراتور مقاومت
impedance of grid امپدانس شبکه
impedance meter دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance meter امپدانس متر
impedance voltage ولتاژاتصال کوتاه نامی
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
complex impedance ناگذرایی مختلط
choke impedance مقاومت سلف
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
characteristic impedance ناگذرایی ماهیتی
zener impedance امپدانس زنر
antenna impedance ناگذرایی انتن
output impedance ناگذرایی خروجی
output impedance امپدانس خروجی
coupling impedance امپدانس تزویج
internal impedance امپدانس داخلی
coupling impedance مقاومت فاهری پیوست
input impedance امپدانس ورودی
input impedance مقاومت فاهری اولیه
internal impedance مقاومت داخلی
generator impedance امپدانس ژنراتور
generator impedance مقاومت ژنراتور
line impedance امپدانس خط
electrode impedance ناگذرایی الکترد
cyclic impedance ناگذرایی حلقهای
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
image impedance ناگذرایی ماهیتی
impedance bridge پل امپدانس
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
impedance characteristic مشخصات امپدانس
impedance coil پیچک
impedance coil چوک
impedance irregularity غیریکنواختی امپدانس
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
impedance balancing تقارن امپدانس
impedance balancing تعادل امپدانس
image impedance امپدانس تصویر
impedance coil پیچک ناگذرایی
image impedance مقاومت مشخصه تصویر
surge impedance ناگذرایی ماهیتی
asynchronous impedance ناگذرایی ناهمزمان
impedance angle زاویه فازی
impedance at resonance مقاومت رزونانس
impedance at resonance مقاومت فازی
impedance converter مبدل امپدانس
impedance transformer مبدل امپدانس
impedance function تابع امپدانس
impedance factor ضریب ناگذرایی
impedance heating گرمایشی امپدانسی
impedance drop ولتاژ اتصال کوتاه
impedance level مقاومت موجی
impedance loss تلف اتصال کوتاه
impedance coupling پیوست امپدانس
impedance loss گمگشتگی اتصال کوتاه
impedance magnetometer مغناطیس سنج با تغییرامپدانس
impedance coupling تزویج پیچک
impedance matrix ماتریس امپدانس
impedance protection حفافت امپدانس
impedance coupling جفتگری با ناگذرایی
impedance corrector مصصح امپدانس
impedance feedback پیوست برگشت امپدانس
impedance measuring set دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance voltage test ازمایش ولتاژ اتصال کوتاه
impedance transforming filter صافی تبدیل امپدانس
internal impedance drop افت ولتاژ داخلی
impedance unbalance finder دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
low impedance input ورودی اولیه با امپدانس کم
effective output impedance ناگذرایی موثر خروجی
effective input impedance ناگذرایی موثر ورودی
impedance unbalance measuring set دستگاه اندازه گیری امپدانس نامتعادل
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value گران قیمت
very high ارتفاع خیلی بالا
on high در بالا
on high در اسمان
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high value قیمتی
high بزرگ
on high به اسمان
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high سخت گران
high (1 9 to 36) بلند
high بالا
high اندکی فاسد
high بوگرفته
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high واچرخه
high عظیم
high خیلی بزرگ
high وافر گران گزاف
high زیاد
high متعال رشید
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high فراز
high بلند
high مرتفع
high عالی
high جای مرتفع
high بلند پایه
high tension فشار قوی
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high tension فشارقوی
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
high toned دارای صدای زیر
high toned زیر عالی
high light نکات برجسته یا جالب
high toned باب روز
high tender مزایده
high temperature دمای بالا
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high line پل رابط اصلی
high limit حد نهایی
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high lights نکات مهم
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high storage انباره بالا
high strung بسیار حساس
high strung عصبانی
high strung کوک
high port حالت دست فنگ
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high road جاده عمده
high road شاهراه
high resolution وضوح بالا
high resistance پرمقاومت
high resistance پر مقاومت
high relief نقش تمام برجسته
high ranking عالی رتبه
high proof برنده
high spin پر اسپین
high spirited جسور
high proof تند
high proof سنگین
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high spin چرخش زیاد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high souled با جرات
high souled با همت
high seasoned پرادویه
high speed سریع السیر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed دنده سریع
high seas دریاهای باز
high seas دریاهای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
high sea دریای ازاد
high spin پرچرخش
high priest کاهن اعظم
high priest کشیش اعظم
high priced پر بها
high polymer بسپار سنگین
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high pass پاس بلند
high order رتبه بالا
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high moral روحیه قوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com