Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
high pass filter	صافی بالا گذر
Search result with all words
high pass acoustical filter	صافی صوتی بالا گذر
Other Matches
band pass filter	فیلتر میانگذر
low pass filter	صافی پایین گذر
low pass acoustical filter	صافی پایین گذر صوتی
band pass filter circuit	مدار صافی باند پاس
high pass	پاس بلند
filter	فیلتر
filter	صافیدن
filter	صافی پالایه
filter	تصفیه کردن
filter	صاف کردن نور
filter	صاف کردن
filter	صافی
filter	پالونه
filter	اب صاف کردن
filter	پالودن صاف کردن
filter	چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter	پالودن
filter	توری
filter	انتخاب کلمه چند بیتی
l filter	فیلتر سلفی
filter	حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter	الگی اعداد دودویی برای انتخاب بیتهای مختلف از کلمه دو دویی
filter	مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter	انتخاب رکوردهای مختلف از فایل پایگاه داده ها
filter	صاف کردن یا شدن
filter	فیلتر صافی
filter	پالایه
filter packing	لایی صافی
quadrature filter	مدار تربیعی
filter circuit	مدار صافی
gravel filter	صافی شنی
filter characteristic	مشخصه صافی
crystal filter	صافی بلورین
filter-tipped	سیگار دارای فیلتر
bandpass filter	فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
antivignetting filter	صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
acoustic filter	صافی صوتی
absorbent filter	صافی جذب
absolute filter	صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absolute filter	صافی صد در صد
petrol filter	صافی بنزین
polarizing filter	صافی قطبی
porous filter	صافی متخلخل
scratch filter	صافی پیکاپ
suction filter	صافی مکنده
filter tip	فیلتر سیگار
filter tip	سیگار فیلتردار
filter tips	فیلتر سیگار
filter tips	سیگار فیلتردار
cuno filter	نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
filter chock	چوک صافی
filter center	مرکزتوزیع اطلاعات
filter center	مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter capacitor	خازن صافی
filter blocks	اجر توخالی
filter bed	صافی شنی
filter bed	صافی اب
filter add	کمک صافی
filter stick	لوله صافی دار
filter press	صافی فشاری
filter paper	کاغذ صافی
filter packing	پوشش صافی
filter network	شبکه ی صافی
electric filter	صافی الکتریکی
differentiating filter	صافی ممیز
filter tipped	سیگار دارای فیلتر
line filter	صافی خط
filter layer	لایه صافی
oil filter	صافی روغن
filter layer	لایه پالایش
fuel filter	صافی بنزین
light filter	صافی نور
integrating filter	صافی جمع کننده
interference filter	صافی تداخل
interference filter	صافی پارازیت
nominal filter	صافی میکرونی
noise filter	صافی همهمه
frequency filter	صافی فرکانس
fuel filter	صافی سوخت
line filter	صافی همهمه
line filter	صافی شبکه
filter insert	دریچه یا مدخل صافی
filter flask	بالن صافی
filter command	فرمان FILTER
air filter	فیلترهوا
wet filter	فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
water filter	صافی اب
filter disc	قرص صافی
filter curve	منحنی صافی
filter crystal	کریستال صافی
filter condenser	خازن صافی
nominal filter	صافی به اندازه عبور معین
filter disk	قرص صافی
filter element	المنت فیلتر
colour filter	فیلتررنگ
lint filter	فیلترتهلگن
filter cover	پوششفیلتر
red safelight filter	فیلتراشعهمفیدقرمز
power line filter	صافی جریان برق
power line filter	یکنواخت کننده برق
colour selection filter	فیلترجداکنندهرنگ
low frequency filter	صافی فرکانس پایین
narrow band filter	صافی فلزات باریک
fluted filter paper	کاغذ صافی چین دار
impedance transforming filter	صافی تبدیل امپدانس
band project filter	فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
air-cleaner filter	هواکشتصفیههوا
capacitor intel filter	شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
automatic filter coffee maker	صافیقهوهجوشاتوماتیک
intermediate frequency band filter	صافی باند فرکانس میانی
flexible oil filter line	لوله صافی روغن
diesel fuel oil filter	صافی سوخت موتور دیزل
pass up	رد کردن صرفنظر کردن
pass over	غفلت کردن
pass over	چشم پوشیدن
pass off	بیرون رفتن
pass through	دیدن
to come to pass	واقع شدن
through pass	پاس کوتاه از میان مدافعان
pass out	ناگهان بیهوش شدن
pass through	متحمل شدن
second pass	گذر دوم
to come to pass	روی دادن
pass under	رد شدن از جلو موج سواردیگر
pass over	عید فطر
pass over	عید فصح
by pass	لوله یدکی جا گذاشتن
by pass	شنت کردن
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
by pass	اتصال کوتاه
pass away	درگذشتن
pass away	مردن
come to pass	اتفاق افتادن
come to pass	رخ دادن
one pass	تک گذری
one pass	یک گذری
by pass	دور زدن مانع
by pass	گذرگاه فرعی
by pass	لوله فرعی
pass out	مردن ضعف کردن
pass on	دست بدست دادن
pass on	ردکردن
pass on	در گذشتن
pass on	پیش رفتن
pass off	نادیده گرفتن
pass off	بخرج دادن قلمداد کردن
pass off	به حیله از خود رد کردن
pass off	تاشدن
pass off	برگزار شدن
pass off	برطرف شدن
pass by	ول کردن
pass by	از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
outside pass	رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
pass	جواز
pass	تمام شدن
pass	قبول کردن
pass	رخ دادن
pass	تصویب کردن قبول شدن
pass	رد شدن سپری شدن
pass	عبور کردن
pass	گذشتن
to pass a way	گذشتن
to pass a way	درگذشتن
to pass a way	مردن نابود شدن
to pass by any one	از پهلوی کسی رد شدن
to pass for	پذیرفته یا شناخته شدن بجای
pass	وفات کردن
pass	پاس
pass	گذراندن تصویب شدن
pass	بلیط
pass	جواز گذرنامه
pass	پروانه
pass	گردونه گدوک
pass	راه
pass	گذرگاه
pass	گذر عبور
pass	اجتناب کردن
pass	رایج شدن
pass	پاس دادن
pass	سبقت گرفتن از خطور کردن
to pass on	درگذشتن
to pass for	قلمدادشدن بجای
To get a pass.	امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
This too wI'll pass.	این نیز بگذرد
pass off <idiom>	جنس را آب کردن
pass off <idiom>	تظاهر کردن
pass on <idiom>	رد کردن چیزی که دیگر
pass on <idiom>	مردن
pass out <idiom>	ضعیف وغش کردن
over-pass	پل هوایی
over-pass	پل روگذر
to pass somebody something	به کسی چیزی دادن
to pass over	چشم پوشیدن از
two pass	دوگذری
to pass off	ازمیان رفتن
to pass off	برگذارشدن گذشتن
to pass off	تاشدن
to pass off	بیرون رفتن
to pass off	خارج شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com