Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
high persistence phosphor
فسفر با مانائی بالا
Other Matches
persistence
پستاب
persistence
ماندگاری
persistence
ثبات
persistence
پایداری
persistence
پیگیری
persistence
سماجت
persistence
اصرار ابرام
persistence
دوام ماندگاری
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
persistence
پافشاری
persistence characteristic
مشخصه پستاب
phosphor
فسفر
phosphor
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
phosphor
صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
phosphor
نقاط مجزای فسفر قرمز و سبز و آبی روی صفحه نمایش CRT
phosphor
لایه نازک فسفر درون صحفه CRT
phosphor
برای پوشاندن درون تیوپ اشعه کاتدی . مراجعه شود به TELEVISION
phosphor
معمولا اشعه الکترونی
phosphor
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
green phosphor
فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
phosphor bronze
فسفر برنز
phosphor bronze
مفرغ فسفردار
phosphor dot
نقطه فسفری
phosphor strip
نوار فسفر
high value
گران قیمت
high value
قیمتی
high
خیلی بزرگ
high
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high
وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
بلند پایه
high-up
فردیباقدرتونفوذفراوان
high (1 9 to 36)
بلند
on high
در بالا
very high
ارتفاع خیلی بالا
on high
به اسمان
you were then that high
ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
about as high
تقریبا` همان اندازه بلند
on high
در اسمان
high
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high
تند زیاد باصدای زیر
high
متکبرانه
high
خشن متکبر
high
خشمگینانه
high
زیاد
high
متعال رشید
high
جای مرتفع
high
باصدای بلند
high
بوگرفته
high
بزرگ
high
سخت گران
high
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high
بالا
high
اندکی فاسد
high
عالی
high
عظیم
high
مرتفع
high
زبان سطح بالا
high
روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high
ت
high
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high
واچرخه
high
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high
بلند
high
فراز
high
وافر گران گزاف
high spin
چرخش زیاد
high sticking
بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high relief
نقوش برجسته
high sticking
خطا با ضربه چوب لاکراس
high temperature
دمای بالا
high strung
کوک
high storage
انباره بالا
high strung
عصبانی
high strung
بسیار حساس
high sea
دریای ازاد
high relief
نقش تمام برجسته
high souled
با جرات
high souled
با همت
high speed
سریع السیر
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed
دنده سریع
high spin
پرچرخش
high spin
پر اسپین
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
high spirited
جسور
high spirited
متکبر
high spirited
دارای روح خودسری وجسارت
high seasoned
خوش طعم پرچاشنی
high seasoned
پرادویه
high seas
دریاهای باز
high resistance
پر مقاومت
high resistance
پرمقاومت
high resolution
وضوح بالا
high road
شاهراه
high road
جاده عمده
high run
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high seas
ابهای برون مرزی
high seas
دریای ازاد
high seas
دریاهای ازاد
high status
بلندپایه
high gear
دنده قوی خودرو
high horse
پر افاده
high hurdles
مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle
مانع بلند
high impedance
امپدانس بالا
high interest
بهره گران
high interest
بهره سنگین
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high jumper
پرنده پرش ارتفاع
high land
زمین کوهستانی
high light
نکات برجسته یا جالب
high light
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights
نکات مهم
high lights
موضوعات مهم مطالب مهم
high limit
حد نهایی
high horse
مغرور
high hat
افاده کردن
high hat
متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high gloss
پر جلاء
high grade
درجه اعلی
high grade
عالی
high grade
مرغوب
high grade
قوی
high grade
خیلی پیشرفته پرقدرت
high grown
بلند بالا
high grown
بلند قد
high grown
دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed
امرانه
high handed
خودخواهانه
high handed
مکارانه
high hat
کلاه بلند
high line
پل رابط اصلی
high line
پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind
با مناعت دارای احساسات بلند
high power
تفنگ شکاری بزرگ
high precison
دقت زیاد
high precison
دقت بالا
high pressure
دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure
قوی
high pressure
فشار زیاد
high priced
گران بها
high priced
پر قیمت
high priced
پر بها
high priest
کشیش اعظم
high priest
کاهن اعظم
high proof
سنگین
high proof
تند
high proof
برنده
high potential
فشار قوی
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high port
حالت دست فنگ
high minded
بامناعت
high minded
بزرگ منش
high minded
مغرور
high money
پول گران
high moral
روحیه عالی
high moral
روحیه قوی
high oblique
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high-pitched
والا
high order
رتبه بالا
high pass
پاس بلند
high pheasant
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high polymer
بسپار سنگین
high polymer
بسپار بزرگ
high ranking
عالی رتبه
high tender
مزایده
high-class
مرغوب
high-rise
ساختمان چندین اشکوبه
high-rise
ساختمان بلند
high-rise
وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high card
کارتبالا
high altar
مهمترینمحرابکلیسا
high and mighty
ازخودراضی - ازخودمتشکر
High Commission
کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
High Court
دادگاهویژهجرائممهم
high heels
کفشپاشنهبلند
high point
نقطهاوج
high season
فصلتوریست
high-powered
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered
توانمند
high-class
درجه یک
high-pitched
زیر
high-pitched
متعال
high-pitched
ارجمند
high-pitched
هیجان زده
high-pitched
شوریده
high-pitched
بسیار شیبدار
high-pitched
میان فراز
high-powered
پر نیرو
high-powered
پر زور
high-powered
پر توان
high spot
جذابترین لذتبخشترین
high street
خیاباناصلیشهر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com