Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
high quality cast iron
چدن با کیفیت عالی
Other Matches
high strength cast iron
چدن با استحکام عالی
cast iron
چدن ریزی
cast iron
چدن
cast iron
چدنی
cast-iron
چدن
cast-iron
چدنی
cast iron
فولادفشرده یااب داده
cast iron
فولاد فشرده
cast iron
سخت ومحکم
cast iron scrap
اهن قراضه
cast iron ware
الات چدنی
grey cast iron
چدن خاکستری
gray cast iron
چدن خاکستری
spherolitic cast iron
چدن گرافیت گلولهای
mallable cast iron
چدن چکش خوار
pearlite cast iron
چدن پرلیت
cast iron pipe
لوله چدنی
cast iron ingot
شمش چدن
white cast iron
چدن سفید
white malleable cast iron
چدن چکش خوار سفید
cast iron surface plate
سطح صفحه چدنی
It is foolproof . It is airtight . It is a cast - iron case.
مو لای درزش نمی رود
high quality steel
فولاد با کیفیت خوب
high-quality wool
پشم مرغوب و اعلاء
high quality sheet steel
ورق فولادی با کیفیت خوب
iron at high setting
درجهبالادراتو
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
quality
نهاد چگونگی
quality
صفت
quality
تعریف
quality
نوع فرفیت
the quality
بزرگان
CD quality
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
the quality
مردمان متشخص
quality
چونی
quality
کیفیت
quality
وجود خصوصیت
quality
طبیعت
quality
وضعیت
quality
صفت چگونگی
in the quality of
بسمت
quality
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
quality
بهترین کیفیت
quality
استاندارد متن چاپ شده از یک چاپگر مشخص
quality
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
quality
چگونگی
the quality of mercy
صفت رحم یارحمت
quality assurance
عملیات اطمینان از کیفیت جنس
quality assurance
اطمینان از کیفیت
quality certificate
گواهی کیفیت
quality engineering
مهندسی کیفیت
quality of waters
چگونگی ابها
drawing quality
کیفیت کشش
certificate of quality
گواهی کیفیت
tempering quality
قابلیت بهبود
correspondence quality
چاپ با کیفیت بالا توسط چاپگرهای لیزری
quality factor
ضریب کیو
draft quality
معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
superi or quality
جنس اعلی
cutting quality
کیفیت برش
print quality
کیفیت چاپ
stamping quality
کیفیت قالب گیری
of good quality
مرغوب
of good quality
خوب
letter quality
کیفیت حرف
It depends on its quality.
بستگی به جنس ( مرغوبیت وکیفیت )آن دارد
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
letter quality
کیفیت حرفی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
quality control
کنترل مرغوبیت
quality control
کنترل کیفی
quality control
کنترل کیفیت مواد و یا کالاها
quality control
کنترل کیفیت
quality of life
کیفیتزندگی
of a middling quality
میانه
of a middling quality
وسط
people of quality
مردمان متشخص
people of quality
بزرگان
Quality Control
کنترل کیفیت
near letter quality
خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
adjective of quality
صفت توصیفی
of poor quality
نامرغوب
of poor quality
بد
image quality
کیفیت تصویر
letter quality
چاپ با کیفیت خوب
of good quality
خوش جنس
letter quality printer
چاپگر با کیفیت حروف خوب چاپگر با کیفیت عالی
heat resisting quality
حالت و چگونگی مقاومت حرارتی ثبات گرمایشی
quality control approval
تایید کنترل کیفیت
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
gross national quality
کیفیت ناخالص ملی
heat proof quality
حالت نسوزی
heat proof quality
ثبات حرارتی
letter quality printer
چاپگرکیفیت حروف
letter quality printing
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
letter quality printing
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
ambient quality standard
استاندارد کیفیت پرمون
fair average quality
کیفیت متوسط مناسب
contractor quality control
سیستم کنترل کیفیت پیمانها
acceptable quality level
کیفیت مناسب
air quality criterion
معیار کیفیت هوا
signal quality detector
اشکارگر کیفیت سیگنال
acceptable quality level
سطح کیفیت قابل قبول
to wed one quality to onether
دوصفت راباهم توام کردن
cast up
جمع زدن
cast up
فشرده کردن
cast away
مردود
cast away
رانده
cast off
دور انداخته
cast off
بیرون انداخته شده
cast off
متروک مردود تفاله
cast off
جدا شدن
cast-off
دوراندازی
cast-off
کنارگذاشته مردود
cast-off
دورانداختن
cast off
طناب را بازکنید
cast off
1 leave : syn
cast off
باز کردن طناب قایق
cast away
کشتی شکسته مطرود
cast out
تبعید کردن
cast out
اخراج کردن
at one cast
در یک وهله
at one cast
با یک طاس
to cast about
تلاش کردن
to cast up
حساب کردن
off cast
مردود
to cast about
تکادو کردن
to cast up
جمع زدن
to cast aside
دورانداختن
to cast the g.
قی کردن بیزارشدن
to cast aside
کنارگذاشتن
to cast down
بزمین زدن
to cast aside
ول کردن
off cast
دور انداخته
to cast down
خوارکردن
to cast the g.
بالا اوردن
off cast
شخص یا چیز مردود
to cast a g. at something
نگ اه مختصری به چیزی انداختن
to take a cast of
قالب کردن
to cast off
ول کردن
to take a cast of
ریختن
to cast off
دورانداختن
backhand cast
انداختن قلاب ماهیگیری ازپشت دست
open-cast
معدنیکهدرآنذغالسنگوسایرموادکانیدرنزدیکسطحزمینیافتمیشوند
cast-on stitches
میلبافتنی
To cast a shadow.
سایه انداختن
To cast a glance at something.
به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
mend a cast
قوس به نخ دادن
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
To cast ones vote.
رأی خودرا دادن (به صندوق رأی ریختن )
cast in place
ساختن درجا
cast slab
شمش تخت
cast steel
فولاد ریخته گری
cast metal
فلز ریخته گی
cast glass
شیشه جام ریختگی
To cast a shadow .
سایه انداختن
cast of melancholy
اندک مالیخولیا
cast concrete
بتن ریخته گی
cast copper
مس ریخته گی
cast crystal
بلور ریخته
cast glass
شیشه ریخته گی
cast in situ
بتن درجا
cast wheel
چرخ ریختگی
bell-cast
[لبه ی برجسته بام]
cast pipe
لوله چدنی
cast concrete
ریختن
cast concrete
بتن ریختن
cast aspersions on
به کسی هتاکی کردن
cast molding
قالبگیری ریخته گری
cast loose
ول کردن
To cast a glance .
نظرانداختن
cast loose
ازاد کردن
bottom cast
از زیر ریختن
To cast in a mould .
درقالب ریختن
cast the first stone
<idiom>
همیشه آماده جنگیدن است
cast aspersions on
لکه دار کردن
cast stone
سنگ مصنوعی
die cast
ریختن حدیدهای
rough cast
گل مال شده
rough cast
اندوده به شن واهک
the die is cast
کارازکارگذشت
press cast
ریختن تحت فشار
cast-offs
کنارگذاشته مردود
cast-offs
دورانداختن
rough cast
اجمالادرست شده ناقص
forward cast
پرتاب نخ ماهیگیری
false cast
پرتاب تمرینی قلاب ماهیگیری
to cast in one lot with others
بادیگران سهیم شدن
die cast
ریختن فشاری
surf cast
قلاب اندازی از ساحل در موج
to cast a horoscope
طالع دیدن
rough cast
ناتمام
cast up hill
سربالا ریختن
cast-offs
دوراندازی
plaster cast
ریخته گری گچی
cast steel
فولاد ریخته گی
plaster cast
قالبگیری گچی
plaster cast
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com