Dictiornary-Farsi | high strength cast iron | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
high strength cast iron	چدن با استحکام عالی


Other Matches

high quality cast iron	چدن با کیفیت عالی
cast iron	چدن ریزی
cast iron	فولادفشرده یااب داده
cast iron	سخت ومحکم
cast iron	چدنی
cast iron	چدن
cast-iron	چدنی
cast-iron	چدن
cast iron	فولاد فشرده
cast iron pipe	لوله چدنی
cast iron ingot	شمش چدن
spherolitic cast iron	چدن گرافیت گلولهای
cast iron scrap	اهن قراضه
pearlite cast iron	چدن پرلیت
cast iron ware	الات چدنی
grey cast iron	چدن خاکستری
mallable cast iron	چدن چکش خوار
white cast iron	چدن سفید
gray cast iron	چدن خاکستری
white malleable cast iron	چدن چکش خوار سفید
cast iron surface plate	سطح صفحه چدنی
It is foolproof . It is airtight . It is a cast - iron case.	مو لای درزش نمی رود
high strength steel	فولاد با استحکام عالی
high temperature strength	استحکام حرارتی
iron at high setting	درجهبالادراتو
high test grey iron	چدن خاکستری پرارزش
strength	قدرت
strength	شدت
strength	نیرو
strength	زور
strength	قوه توانایی
strength	دوام
strength	استحکام
strength	نیرومندی
strength	مقاومت
strength	استعداد رزمی
strength	توان رزمی تعداد نفرات
strength	قدرت رزمی استعداد نفری
it is beyond my strength	فوق نیروی من است
strength	قوت
on the strength of	باستناد
on the strength of	باتکا
it is too much for my strength	فوق نیروی من است
it is too much for my strength	زورمن به ان نمیرسد
it is beyond my strength	زورمن به ان نمیرسد
to cast about	تلاش کردن
cast off	بیرون انداخته شده
cast off	متروک مردود تفاله
cast off	طناب را بازکنید
to cast aside	کنارگذاشتن
to cast aside	دورانداختن
cast off	جدا شدن
cast off	1 leave : syn
cast off	دور انداخته
to cast about	تکادو کردن
cast off	باز کردن طناب قایق
cast out	تبعید کردن
to cast a g. at something	نگ اه مختصری به چیزی انداختن
at one cast	با یک طاس
cast out	اخراج کردن
at one cast	در یک وهله
cast away	رانده
cast away	مردود
cast away	کشتی شکسته مطرود
cast-off	دوراندازی
cast-off	کنارگذاشته مردود
cast-off	دورانداختن
off cast	دور انداخته
off cast	مردود
off cast	شخص یا چیز مردود
cast up	فشرده کردن
cast up	جمع زدن
to cast aside	ول کردن
to cast down	خوارکردن
to take a cast of	ریختن
to take a cast of	قالب کردن
to cast up	حساب کردن
to cast the g.	قی کردن بیزارشدن
to cast the g.	بالا اوردن
to cast up	جمع زدن
to cast down	بزمین زدن
to cast off	ول کردن
to cast off	دورانداختن
accountable strength	استعداد قابل توجه
flexural strength	تاب خمشی
flexural strength	توان خمشی
shear strength	استقامت برشی
compressive strength	قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
shear strength	مقاومت برشی
flexural strength	مقاومت خمشی
yield strength	تاب ارتجاعی
accountable strength	استعداد قابل محاسبه
attached strength	استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
level of strength	میزان استعداد رزمی
signal strength	شدت صوت
strength of materials	مقاومت مصالح
strength of magnetism	شدت مغناطیسی
strength group	گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
unit strength	قدرت رزمی یکان
unit strength	استعدادیکان
virile strength	نیروی مردانه
shearing strength	طول برشکاری
cube strength	مقاومت نمونه مکعبی
virile strength	قوت مردی
level of strength	سطح استعداد رزمی
current strength	شدت جریان
strength of current	شدت جریان
dielectric strength	استحکام دی الکتریک
pole strength	شدت قطب
disruptive strength	استحکام انقطاع
bending strength	مقاومت خمشی
ego strength	نیرومندی خود
strength in bending	مقاومت خمشی
end strength	استعداد نهایی
dynamic strength	مقاومت دینامیکی
bond strength	قدرت پیوند
buckling strength	استحکام خمشی
effective strength	استعدادرزمی موجود
dielectric strength	استحکام شکست
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
response strength	نیرومندی پاسخ
strength weld	جوشکاری مقاومتی
assiciative strength	نیرومندی تداعی
field strength	شدت میدان
design strength	مقاومت محاسباتی
design strength	مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
authorized strength	استعداد مجاز
average strength	استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
fatigue strength	استحکام خستگی
dielectric strength	پایدار دی الکتریکی
effective strength	استعداد رزمی موثر
strength properties	خصوصیات استحکام
ultimate strength	مقاومت نهائی
impact strength	استحکام ضربهای
command strength	استعداد یکان
characteristic strength	مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
muscular strength	زور بازو
tensile strength	استحکام کششی
tensile strength	تاب کششی
tensile strength	توان کششی
crushing strength	مقاومت خرد شدن
compression strength	مقاومت فشاری
impact strength	استحکام برخورد
hot strength	استحکام گرمایی
creep strength	مقاومت خزشی
ultimate strength	تاب
ultimate strength	مقاومت نهایی
nonoperating strength	جمعی غیرفعال در یکان
ultimate strength	حاصلضرب بیشترین بار ممکن
ultimate strength	مقاومت یا استحکام نهایی
torsional strength	استحکام پیچشی
nonoperating strength	پرسنل غیر فعال
they overtax our strength	بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
cold strength	استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
muscular strength	وی ماهیچه
creep strength	پایداری خزشی
initial strength	استحکام اولیه
insulation strength	استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
characteristic strength	مقاومت مشخصه
compression strength	استحکام فشاری
strength ratio	نسبت استحکام
tear strength	مقاومت [در برابر پارگی]
compressive strength	تاب فشردگی
tensile strength	مقاومت کششی
knot strength	استحکام گره
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
superego strength	نیرومندی فراخود
crushing strength	تاب گسیختگی
compression strength	تاب فشاری
ionic strength	قدرت یونی
compression strength	توان فشاری
grid strength	سیگنال شبکه
habit strength	نیرومندی عادت
cast glass	شیشه جام ریختگی
cast concrete	بتن ریختن
cast concrete	ریختن
cast wheel	چرخ ریختگی
cast in situ	بتن درجا
cast in place	ساختن درجا
cast concrete	بتن ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گری
cast crystal	بلور ریخته
cast copper	مس ریخته گی
die cast	ریختن حدیدهای
cast of melancholy	اندک مالیخولیا
To cast ones vote.	رأی خودرا دادن (به صندوق رأی ریختن )
To cast a shadow.	سایه انداختن
To cast a shadow .	سایه انداختن
To cast in a mould .	درقالب ریختن
To cast a glance .	نظرانداختن
cast slab	شمش تخت
cast up hill	سربالا ریختن
cast the first stone <idiom>	همیشه آماده جنگیدن است
mend a cast	قوس به نخ دادن
cast molding	قالبگیری ریخته گری
die cast	ریختن فشاری
cast loose	ول کردن
north by cast	میان شمال و شمال شرقی
open-cast	معدنیکهدرآنذغالسنگوسایرموادکانیدرنزدیکسطحزمینیافتمیشوند