English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
high-handedness امرانه
high-handedness تحکم امیز
Other Matches
right handedness راست دستی
right handedness دست راست برتری
handedness دست برتری
handedness عادت به استفاده از یک دست پیش از دست دیگر
even handedness عدالت
even handedness بیطرفی
free handedness دست بازی
free handedness سخاوت
left handedness ریا
left handedness چپ دستی
light handedness تردستی
light handedness مهارت
clean handedness برائت
clean handedness پاکی
left handedness دوروئی
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high خیلی بزرگ
high value قیمتی
on high به اسمان
on high در بالا
on high در اسمان
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
very high ارتفاع خیلی بالا
high (1 9 to 36) بلند
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high value گران قیمت
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high جای مرتفع
high خشن متکبر
high وافر گران گزاف
high فراز
high بلند
high بوگرفته
high مرتفع
high باصدای بلند
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشمگینانه
high عالی
high زیاد
high متعال رشید
high بلند پایه
high اندکی فاسد
high بالا
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high سخت گران
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high عظیم
high واچرخه
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high بزرگ
high proof تند
high ranking عالی رتبه
high resistance پر مقاومت
high road شاهراه
high resolution وضوح بالا
high relief نقوش برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high temperature دمای بالا
high strung کوک
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high storage انباره بالا
high spirited جسور
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high resistance پرمقاومت
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high proof برنده
high tender مزایده
high seasoned پرادویه
high speed سریع السیر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed دنده سریع
high spin پرچرخش
high spin چرخش زیاد
high spin پر اسپین
high spirited متکبر
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high status بلندپایه
high souled با همت
high souled با جرات
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high road جاده عمده
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high sea دریای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high seas دریاهای باز
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high gear دنده قوی خودرو
high horse مغرور
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle مانع بلند
high impedance امپدانس بالا
high interest بهره گران
high interest بهره سنگین
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high land زمین کوهستانی
high light نکات برجسته یا جالب
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high hat افاده کردن
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high gloss پر جلاء
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grown بلند بالا
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high handed مکارانه
high hat کلاه بلند
high limit حد نهایی
high line پل رابط اصلی
high port حالت دست فنگ
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high potential فشار قوی
high power تفنگ شکاری بزرگ
high precison دقت زیاد
high precison دقت بالا
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure قوی
high pressure فشار زیاد
high priced گران بها
high priced پر قیمت
high priced پر بها
high priest کشیش اعظم
high priest کاهن اعظم
high polymer بسپار بزرگ
high polymer بسپار سنگین
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high minded بامناعت
high minded بزرگ منش
high minded مغرور
high money پول گران
high moral روحیه عالی
high moral روحیه قوی
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high-pitched والا
high order رتبه بالا
high pass پاس بلند
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high proof سنگین
high-class مرغوب
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
high-rise ساختمان بلند
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high card کارتبالا
high altar مهمترینمحرابکلیسا
high and mighty ازخودراضی - ازخودمتشکر
High Commission کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
High Court دادگاهویژهجرائممهم
high heels کفشپاشنهبلند
high point نقطهاوج
high season فصلتوریست
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered توانمند
high-class درجه یک
high-pitched زیر
high-pitched متعال
high-pitched ارجمند
high-pitched هیجان زده
high-pitched شوریده
high-pitched بسیار شیبدار
high-pitched میان فراز
high-powered پر نیرو
high-powered پر زور
high-powered پر توان
high spot جذابترین لذتبخشترین
high street خیاباناصلیشهر
high time <idiom> زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
on one's high horse <idiom> مغرور
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
riding high <idiom> جالب توجه
high-altar محراب اصلی
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
High Gothic [معماری سبک گوتیک در آلمان]
high relief برجستگی زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com