Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (1 milliseconds)
English
Persian
highway user tax
مالیات حق عبور
Other Matches
highway
شاهراه
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
highway
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highway
چندرشتهای اتوبان
highway
چند راهه
highway
شینه جامع
highway
راه
highway
شاه راه
highway
شارع عام
highway
بزرگراه
highway engineering
تکنیک جاده سازی
highway engineering
مهندسی جاده سازی
highway dispatch
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
highway bridge
راپل
highway robbery
<idiom>
قیمت خیلی بالا
Highway Code
کد شاهراه
highway robber
راهزن
highway robber
قاطع الطریق
highway robbery
راهزنی
highway robbery
قطع الطریق
national highway
شاهراه
national highway
راه اصلی
divided highway
[American E]
شاهراه چند خطی
[جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
peripheral highway
[American E]
شاهراه پیرامونی
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
The minister cut the tape to open a new motory( highway , freeway ) .
وزیر با قطع نوار سه رنگ بزرگراه جدید را افتتاح کرد
user
کاربر
user
اپراتور
user
متصدی
user
گرداننده
user
بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
user
کاربر
user
بکار برنده
user
انجمن یا کلوپ کاربران یا کامپیوتر مشخص
user
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user
انتفاع از اموال
user
مصرف کننده
user
استفاده کننده
user
استعمال کننده کاربر
user
رکوردی که کاربر را مشخص میکند و حاوی کلمه رمز آن و حقوق دستیابی آن است
user
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
user
مشابه 10322
user
1-شخصی از کامپیوتر یا ماشین یا نرم افزار استفاده میکند. 2-به ویژه اپراتورصفحه کلید
user
نرم افزار یا سخت افزاری که برای این طراحی شده اند که ارتباط با ماشین ساده تر شود
user
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user
نام شناسایی یک کاربر که به شماره صحیح کاربر دستیابی دارد
user
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
user
کدشناسایی یکتا که به کامپیوتر امکان تشخیص کاربر را میدهد
user
دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
user
نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user
آنچه توسط کاربر قابل انتخا است
user
پروتکل که بخشی از TCP/IP است و در مدیریت شبکه و برنامههای SNMP استفاده میشود
user's manual
کتاب راهنمای استفاده کننده
user's terminal
ترمینال استفاده کننده
user freindly
کاربریار
user freindly
کاربرپسند
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
user defined
تعریف یا انتخاب کاربر
user defined
تعریف شده توسط کاربر
user group
گروه استفاده کننده
user group
گروه کاربران
user interface
میانجی کمکی
user library
کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
user profile
جدول نمودار استفاده کننده
user program
برنامه کاربر
user supplied
تامین شده توسط کاربر
user terminal
پایانه کاربر
user program
برنامه استفاده کننده
user default
پیش فرض کاربر
user friendly
که استفاده و کار با آن ساده است
multi user
چند کاربری
dominant user
استفاده کننده عمده
mid user
اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
computer user
استفاده کننده کامپیوتر
end user
استفاده کننده نهایی
end user
کاربر نهایی
end user
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
common user
خدمات عمومی
common user
مشترک
naive user
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
power user
کاربر پیشرفته
single user
تک کاربری
user cost
هزینه استفاده
user cost
هزینه استعمال
user-friendly
که استفاده و کار با آن ساده است
common user
عمومی
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
common user supplies
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
common user items
امادمشترک
common user items
اقلام عمومی
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
user defined function
عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
user defined key
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
multiple user system
سیستم چند استفاده کننده
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
user oriented language
زبان استفاده کننده گرا
marginal user cost
هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
user programmable terminal
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
common user net work
شبکه مخابراتی مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com