Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
English
Persian
hiking seat
تهته اتکای خم شونده در قایق
Other Matches
hiking
مبلغ رابالا بردن
hiking
راهپیمایی
hiking
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
پیاده روی
hiking
گردش
hiking stick
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
hiking board
تخته اتکای خم شونده در قایق
hitch-hiking
اتواستاپ زدن
hitch-hiking
مفتی سوار ماشین کسی شدن
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
seat
پایه
seat
سکوی استقرار
seat
قسمت میانی زین اسب
seat
حرکت تعادلی
seat
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat
نشیمنگاه
seat
مقر
seat
جایگزین ساختن
seat
سرین
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
seat
جا
seat
صندلی
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat
نیمکت
seat
نشیمنگاه مسند
take your seat
بنشینیدسرجای خودتان
seat
کفل
seat
مرکز مقر
seat
محل اقامت
seat
جایگاه نشاندن
first officer's seat
صندلیخلباناول
rear seat
صندلیعقب
reel seat
جایگاهقرقره
seat back
پشتیصندلی
dual seat
زینموتور
double seat
صندلیدونفره
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
valve seat
نشیمنگاه سوپاپ
captain's seat
محلنشستنکاپیتان
bench seat
صندلیاتومبیل
adjustable seat
صندلی متحرک
country seat
خانهی اربابی
country seat
خانهی بزرگ روستایی
commander's seat
صندلیفرمانده
seat cover
پوششصندلی
seat stay
نگهدارندهصندلی
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
book a seat
جا رزرو کردن
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat
جای مجلسی
parliamentary seat
صندلی مجلسی
keay seat
جا خار
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
Where is my seat(place)
جای من کجاست ؟
single seat
صندلییکنفره
seat tube
تیوپصندلی
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
drive's seat
صندلی راننده
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat
صندلی تاشو
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
حکومت نشین
governor's seat
حاکم نشین
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
judgement seat
دادگاه
county seat
مرکز بخشداری
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
bucket seat
صندلی یکنفری
hot seat
صندلی برقی
hot seat
صندلی الکتریکی
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat
صندلی عقب اتومبیل
box seat
صندلی لژ
bridge seat
تکیه گاه
bridge seat
پاشنه پل
jump seat
صندلی تا شو
key seat
جاخار
seat angle
نبشی نشیمن
seat bars
میلههای تکیه گاه
seat of government
مقر حکومت
seat of the pants
استفاده از تجربه
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
seat of settlement
محل نشست ساختمان
the seat of pain
جای درد
the seat of pain
موضع درد
primer seat
مقر چاشنی
pillion seat
جای اضافی در موتور سیکلت
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
key seat
شیار خار
mercy seat
سرپوش رحمت
mercy seat
تخت خدا
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
آدم فضول
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
back-seat driver
آدم فضول
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
flat racing seat
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com