English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (4 milliseconds)
English Persian
holding دارایی
holding مایملک
holding ملک متصرفی
holding موجودی
holding دارائی
holding دارائی سهام
holding در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
holding تملک
holding دراختیار داشتن دارایی
holding نگهداری
holding نقض مقررات
holding گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
holding سهام
holding متصرفی اجاره داری
Other Matches
self holding خودنگهدار
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
holding magnet گیره مغناطیسی
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
holding ground گیرایی کف دریا
holding force نیروی بازدارنده
holding force نیروی تثبیت کننده
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holding time زمان صرف شده
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
to have a holding in a company در شرکتی دارائی سهام داشتن
What is holding it up ? what is the snag? گیر کار کجاست ؟
holding timekeeper زماننگهدار
share holding سرمایه گذاری در سهام
holding time زمان نگهداری
holding flange لبه نگهدارنده
holding costs مخارج نگهداری
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding attack تک تثبیت کننده
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
holding attack تک متوقف کننده
holding attack تک بازدارنده
holding a session اجلاس
holding capacity فرفیت نگهداری
holding coil پیچک نگهدارنده
holding company شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company شرکت مرکزی
holding contacts کنتاکتهای جریانپای
holding company شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company کمپانی مسلط
holding company شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company شرکت صاحب سهم
holding company شرکت مالک
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
centre holding variation واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
leave (someone) holding the bag <idiom> تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
holding area marking نشانگرمنطقهغیرمجاز
isothermal holding furnace کوره هم دمایی
induction holding furnace کوره گرم نگهدار القائی
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com