Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
English
Persian
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
Other Matches
hitting
اصابت
hitting
طعمه دزدی ماهی
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting
جستجوی موفق در پایگاه داده
hitting
انتخاب یک کلید
hitting
زدن
hitting
اصابت موفقیت
hitting
به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
خوردن
hitting
ضربت تصادف
hitting
موفقیت
hitting
نمایش یافیلم پرمشتری
hitting
زدن خوردن به
hitting
اصابت کردن به هدف زدن
hitting
اصابت گلوله
hitting
ضربه زدن زدن
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting area
سطحضربه
hard-hitting
پر جوش و خروش
hard-hitting
پرتکاپو
hard-hitting
سختکوش
She swerved sharply to avoid hitting a dog.
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
holding
متصرفی اجاره داری
holding
ملک متصرفی
self holding
خودنگهدار
holding
سهام
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
holding
دارایی
holding
مایملک
holding
موجودی
holding
دارائی
holding
دارائی سهام
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
holding
نگهداری
holding
دراختیار داشتن دارایی
holding
نقض مقررات
holding
تملک
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
holding pattern
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
holding time
زمان صرف شده
holding magnet
گیره مغناطیسی
holding time
زمان نگهداری
share holding
سرمایه گذاری در سهام
holding area
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
holding timekeeper
زماننگهدار
What is holding it up ? what is the snag?
گیر کار کجاست ؟
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
holding ground
گیرایی کف دریا
holding force
نیروی بازدارنده
holding company
شرکت مرکزی
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding coil
پیچک نگهدارنده
holding capacity
فرفیت نگهداری
holding attack
تک بازدارنده
holding attack
تک متوقف کننده
holding attack
تک تثبیت کننده
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
holding a session
اجلاس
holding company
شرکت مالک
holding company
شرکت صاحب سهم
holding force
نیروی تثبیت کننده
holding flange
لبه نگهدارنده
holding costs
مخارج نگهداری
holding contacts
کنتاکتهای جریانپای
holding company
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
کمپانی مسلط
induction holding furnace
کوره گرم نگهدار القائی
isothermal holding furnace
کوره هم دمایی
leave (someone) holding the bag
<idiom>
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
holding area marking
نشانگرمنطقهغیرمجاز
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com