English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hole center distance فاصله مرکز سوراخ
Other Matches
center distance فاصله ازمرکز
center distance فاصله مرکزی
center to center method روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
known distance مسافت معلوم
known distance فاصله معلوم
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to keep one's distance کناره گیری کردن
to keep one's distance اشنایی نکردن
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
to keep one's distance دوری جستن
distance برد سلاح
distance دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance بعد دورکردن
distance دوری
distance فاصله
distance مسافت
distance مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance بعد
distance مسیر مسابقه
distance تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance meter بعد سنج
distance wadding لایی
distance vision دید دوربرد
distance protection وسیله حفافت فاصله
distance meter فاصله سنج
distance receptor گیرنده دوربرد
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance runner دونده استقامت
distance post قرارگاهمحلمسابقه
distance scale مقیاسمسافت
air distance مسافت طی شده به وسیله هواپیما
distance travelled مقدارطیشده
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
angular distance فاصله زاویهای
distance line طناب نگهدارنده ناوها
distance line طناب تنظیم فاصله
distance man دونده استقامت
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
It can be seen from a distance of two kilometers . از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
It is some distance to the school . تا مدرسه فاصله زیاد است
ecological distance فاصله بوم شناختی
shouting distance فاصله صدا رس
f. distance or length فاصله کانونی
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
safe distance مسافت امن اطراف مین
safe distance فاصله بی خطر
focal distance فاصله کانونی
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
haul distance فاصله حمل
sight distance مسافت دید
buffer distance محوطه امنیت
distance wadding لایی جازم
bond distance طول پیوند
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
interocular distance فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
internuclear distance فاصله بین هستهای
sight distance فاصله دید
image distance عرض تصویر
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
buffer distance حاشیه امنیت
frequency distance فاصله فرکانس
long distance راه دور
time distance زمان عبور ستون
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
coherence distance فاصله همدوسی
code distance فاصله رمز
to step a distance قدم کردن
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
long-distance راه دور
distance light نورافکن
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
long-distance دارای مسافت دور
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance از راه دور
long distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long distance ازراه دور تلفن کردن
long distance دارای مسافت زیاد
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance دارای مسافت دور
long-distance از راه دور
long-distance دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
long-distance ازراه دور تلفن کردن
long-distance دارای مسافت زیاد
supporting distance بردپشتیبانی سلاحها
supporting distance مسافت پشتیبانی
air distance مسافت هوایی
zenith distance فاصله ارتفاع نافر
zenith distance ارتفاع راس القدم
signal distance فاصله علامتی
distance between two points فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
distance between centers طول دوران
offset distance فاصله برون محوری
linear distance خط هوایی
offset distance مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
polar distance فاصله قطبی
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
sight distance طول دید
skip distance خیز موج
social distance فاصله اجتماعی
unit distance با فاصله واحد
weaving distance طول تلاقی مسافت همبری
weaving distance طول تقاطع
training distance مسافت تمرین
stopping sight distance فاصله دید برای ایست
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
total stopping distance طول ایست کامل
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی
direct distance dialing شماره گیری فاصله مستقیم
to distance [dissociate] oneself from دوری [قطع همکاری] کردن از
fixed distance marking خطمقطعثابت
economic haul distance فاصله اقتصادی حمل
half-distance line خطنیمفاصله
telephone modal distance مسافت مکالمه تلفنی
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
stopping sight distance فاصله دید ایست
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
long distance supply تغذیه مسافت دور
long distance line خط ارتباطی
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
overtaking sight distance فاصله دیدپیش افتی
overtaking sight distance فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance طول دید
long distance cable کابل ارتباطی
long distance reception دریافت دور
bogardus social distance scale مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
hole سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
hole out انداختن گوی گلف به سوراخ
hole روزنه
hole 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
There is a hole in this. این سوراخ است.
in the hole <idiom> قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
in the hole <idiom> امتیاز پایین صفر
in a hole <idiom> درمشکل بودن
hole به سوراخ انداختن گوی گلف
hole مجرا
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole حفره
hole گودال
hole سوراخ
hole در لانه کردن
hole سوراخ در پایان هر بخش گلف
What a hole I got myself into . عجب گیری افتادم
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole in one اتمام یک بخش با یک ضربه
ozone hole حفره اوزون
sink hole چاهک
depth of hole عمق سوراخ
port hole مزغل
test hole چاه گمانه
to burn a hole سوزاندن
oil hole منفذروغن
pot hole چاله
port hole روزنه
oil hole مجرای سوراخ روغن
spy hole دیدگاه
peep hole روزنه
feed hole سوراخ پیش بر
spy hole سوراخ
to burn a hole سوراخ کردن
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
core hole سوراخ هسته
cook hole اشپزخانه
vent hole هواکش
spy hole روزنه
sprocket hole سوراخ زنجیری
peep hole سوراخ
swallow hole سنگ چال
test hole چاه ازمایش
peep hole دیدگاه
cross hole سوراخ عرضی
pot hole دیگ فرسایش
funk hole پناهگاه موقتی
fire in the hole فرمان در جان پناه قرار گیرید
hole high توقف گوی در کنار سوراخ
finger hole جاانگشتی
finger hole سوراخ
hole job شکست دادن حریف با شروع بهتر
electron hole حفره الکترونی
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
shrink hole سوراخ انقباض
hole punching منگنه کاری
home hole اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
hole conductance رسانایی حفرهای
hole circle گردی سوراخ
funk hole استراحتگاه بی خطر
fox hole سنگر
fox hole سنگرانفرادی
fox hole سنگر حفره روباه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com