English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English Persian
holiday camp تفریحگاهتعطیلی
Other Matches
holiday روزتعطیل
holiday روزبیکاری
holiday تعطیل
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday تعطیل مذهبی
So much for our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
holiday تعطیلات
busman's holiday تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
holiday routine برنامه روز تعطیل
drug holiday ترک موقت دارو
holiday cottage ویلای اجاره ای برای تعطیلات
legal holiday تعطیلات رسمی وقانونی
package holiday تعطیلیکهتوسطیکشرکتمسافربریکنترلونظارتشود
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
That's the end of our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
public holiday تعطیلیعمومیورسمی
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
package holiday گشت بسته ای
package holiday مسافرت بسته بندی
holiday at the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
My holiday did me a world of good. درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
Can I rent a holiday cottage? آیا میتوانم یک ویلا اجاره کنم؟
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Can we camp here? آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
camp خیمه سرا
camp اردوگاه نظامی
camp پادگان اردو زدن چادر زدن
camp چادر
camp چادر زدن
camp اردو زدن
camp اردو
camp اردوگاه
camp لشکرگاه
camp منزل کردن
camp beds تخت خواب سفری
camp bed تخت خواب سفری
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
concentration camp بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
refugee camp اردوگاه پناهندگان
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
work camp اردوی کار
aides-de-camp اجودان مخصوص
aide-de-camp اجودان مخصوص
aide de camp اجودان مخصوص
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
concentration camp اردوگاه کار اجباری
camp chair صندلی سفری صندلی صحرایی
camp color پرچم اردویی
camp color پرچم کوچک اردوگاهی
work camp محل کار زندانیان
training camp اردوی امادگی
trailer camp محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
to strike camp اردورابهم زدن
to skirt a camp از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
computer camp اردوی کامپیوتر
labor camp اردوگاه کار
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
flying camp اردوی سبک وسیار
camp chair صندلی تاشونده
prison camp زندان صحرایی
concentration camp بازداشتگاه اسرا
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
concentration camp منطقه تجمع اسرا
concentration camp بازداشتگاه
summer camp پایگاهتابستانی
base camp پایگاه مبنا
prison camp اردوگاه زندانیان
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
prison camp بازداشتگاه بیرون شهر
vacation camp [American E] تفریحگاه تعطیلی
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
camp color party دسته پرچم یورتچی
two-burner camp stove اجاقدوشعله
camp color party گروه پرچم
single-burner camp stove اجاقپیکنیکیتکشعله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com