Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
home currency
پول داخلی
home currency
پول ملی
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Home , sweet home .
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
currency
پول در گردش و قانونی
f.currency
پول اعتباری
currency
جدید بودن نقشه
currency
رواج
currency
پول رایج
currency
پول
currency
پول قانونی و رایج هر کشور
f.currency
پول کاغذ
currency
داشتن اخرین اطلاعات پول رایج پول نقد
currency
انتشار
currency
ارز پول بیگانه
currency
اسکناس
currency
وجه
currency
ارز
currency
مطابق روز بودن
forms of currency
اشکال پول
hard currency
پول قوی
hard currency
ارز قوی
convertible currency
ارز قابل تبدیل
forms of currency
انواع پول
foreing currency
پول بیگانه
blocked currency
blocked
fractional currency
پول خرد
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
depreciation of currency
کاهش ارزش پول
convertible currency
پول تبدیل پذیر
currency depreciation
تنزل ارزش پول
currency depreciation
کاهش ارزش پول
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
blockade currency
پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
fiduciary currency
پول اعتباری
fiduciary currency
پول کاغذی
foreing currency
ارز
foreign currency
ارز
foreign currency
ارز خارجی
foreign currency
پول کشور خارجی
appreciation of currency
ترقی ارزش پول
currency appreciation
ترقی ارزش پول
currency of a bill
مدت برات
inconvertible currency
ارز غیر قابل تبدیل
unit of currency
واحد پولی
inconvertible currency
پول غیرقابل تبدیل
currency exchange
تبدیلپول
invasion currency
پول رایج ارتش اشغالگر
local currency
پول محلی
local currency
پول داخلی
soft currency
پولباواحدپولیکمارزش
The Iranian currency.
پول رایچ ایران
metallic currency
پول فلزی
metallic currency
پول مسکوک
invasion currency
پول نظامی
currency circulation
گردش پول
weak currency
پول ضعیف
paper currency
اسکناس پول کاغذی
occupation currency
پول رایج نیروی اشغالگر
Currency exchange office
صرافی
currency depreciation race
تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
currency depreciation race
تجدید نظر در قیمت پول جاری
gold currency system
نظام پولی طلا
currency of early islam
درهم
European Currency Units
اک
European Currency Unit
واحد پول اروپایی
European Currency Unit
سبد ارزی اروپا
Is there anybody at home ? Anybody home ?
کسی منزل هست ؟
On my way home. . .
اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
at home
<idiom>
درخانه
On my way home. . .
سرراهم بمنزل ...
WI'll you take me home?
مرا به منزل می رسانید ؟
may i see you home?
برسانم
nobody home
<idiom>
فکرش جای دیگر است
may i see you home?
اجازه دهید شمارابخانه
home like
راحت
home like
وطنی
home like
خانگی
home help
کمکحالبیمار
third home
بازیگر مهاجم
home
محل زندگی کسی
home
میهن
home
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home
وطن اسایشگاه
home
جا به داخل لوله راندن
home
زمین خودی
home
وطن
home
منزلگاه
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home
اولین رکورد داده در فایل
home
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home
بازی
home
بطرف خانه
home
خانه دادن
home
زادبوم
home
وطن
at home
پذیرایی در ساعت معین
home
میهن
home
سرزمین پدر و مادر
home
منزل
home
خانه
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home
مرزوبوم
home
شهر بخانه برگشتن
home
میهن وطن
It came home to me.
به فکرم رسید.
home
اقامت گاه
It came home to me.
به نظرم رسید.
we sang them home
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home towns
زادگاه
home town
زادشهر
home town
خاستگاه
home stretch
پایانراه
home towns
شهر موطن
home town
زادگاه
home town
شهر موطن
home stretch
مرحله نهایی
home stretch
گام های پایانی
tumble home
خم درونی
sickfor home
دلتنگ
soldiers' home
سربازخانه
to pay home
تلافی کامل کردن
soldiers' home
پادگان
stay at home
خانه نشین
to bring home
حالی کردن
to bring home
ثابت کردن
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
to make one's way home
راه خانه را پیش گرفتن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
sickfor home
دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
home towns
خاستگاه
home-made
<adj.>
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
He came straight home.
صاف آمد خانه
She lost her way home .
راه خانه اش را گه کرد
What is your home address?
نشانی منزلتان چیست ؟
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
home-made
<adj.>
خانگی
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
to start for home
رهسپار به
[راه]
خانه شدن
home address
آدرس منزل
You have my home address.
شما آدرس من را دارید.
Home appliances
وسایل خانگی
home towns
زادشهر
home-grown
خانگی
home-grown
محصول خانه
take-home pay
مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay
حقوق خالص
take-home pay
مزد خالص
take-home pay
خالص دریافتی
home plate
صفحهبازی
home straight
خطمستقیموسطبازی
Home appliances
لوازم خانگی
children's home
محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home ground
آشنا بهمحیط
Home Secretary
مسئولدفتر
home time
زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth
حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home
خانهاشرافی
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Theres no place like home .
<proverb>
هیچ جا مثل خانه نمى شود .
run home
توگذاشتن
home market
بازار داخلی
home born
خانه زاد
home born
طبیعی
home born
بومی
home address
نشانی مبداء
home address
نشانی منزلگاه
harvest home
محل جمع اوری خرمن
harvest home
پایان درو
harvest home
اخر خرمن
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
funeral home
مرده شوی خانه
home building
ساختمان مسکونی
home made
ساخت بومی
home made
ساخت داخلی
home key
کلید Home
home hole
اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
home front
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
home country
محل تولید
home country
کشور اصلی
home consumption
مصرف داخلی
home consumption
مصرف خانگی
delivery to the home
تحویل در خانه
convalescent home
نقاهت خانه
home computer
کامپیوتر خانگی
Home Office
وزارت داخله
Home Office
وزارت کشور
broken home
خانواده گسیخته
nursing home
اسایشگاه پیران
home economics
تدبیر منزل
home economics
اقتصاد منزل
home economics
اقتصاد خانه داری
home-brew
مشروبات خانگی
home computers
کامپیوتر خانگی
mobile home
خانه متحرک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com